عدم رعایت عفت کلام" در احادیث و روایات
درباره “عدم رعایت عفت کلام” در احادیث و روایات چه آمده است؟در متون و منابع غني اسلامي و روايات پيشوايان دين عليهم السلام صحبت رکيک ٬فحش دادن و عدم عفت کلام ٬بسيار مذمت شده و نهي گرديده است.
عقیق:آيا سزاوار است كسي انساني را به خاطر مشكلات و خطا و اشتباه مورد فحش و لعن قرار دهد؟ جواب فحش دادن و دشنام انساني كه به آدمي فحش مي دهد، چیست؟
فحش دادن و دشنام عملی زشت و گناه مسلم است و هرگز درخوراهل ايمان و انسان های خدا جو و با وقار و مودب به ادب اسلامی نمی باشد. مقابله به مثل در امثال اين مورد كه گناه و زشتي آن مسلم است، نيز شايسته مومن نيست، بهترين برخورد با آدم فحاش بي توجهي كريمانه به او است. قرآن كريم در صفات مومن مي فرمايد: و اذا مرو باللغو مرو كراما. هنگامي كه با لغو برخورد مي كنند، كريمانه از آن عبور مي كنند.
توضيح بيشتر درباره فحش:
1- فحش عبارت است از اظهار كردن امور زشت و قبيح با الفاظ و عبارت صريح ، و بيشتر اوقات به وسيله الفاظ وقاع (آميزش ) و آلات و متعلّقات آن به كار مى رود، و اهل فساد و بى شرمان آن عبارات را صريحا اظهار مى كنند، و اهل صلاح و شرف متعرّض آنها نمى شوند، بلكه اگر ذكر آنها ضرور شود به كنايه و با رمز به آنها اشاره مى كنند. يكى از صحابه گفته است : ((خداوند با حيا و كريم است عفّت مى ورزد و به كنايه سخن مى گويد، از جماع به لمس تعبير مى كند.)) پس مسّ و لمس و دخول و صحبت كناياتى است از آميزش ، و در عين حال زشت و ركيك نيست . اين ادب و عفّت كلام در قرآن و كلام الهى مخصوص به آميزش (وقاع) نيست بلكه از قضاء حاجت و بول و غايط به كنايه تعبير مى كند و اين به رمز گفتن اولى است از الفاظ مستهجن و ركيك .
پس همه الفاظ فحش بى شك ممنوع و مذموم است ، اگرچه بعضى بدتر و زشت تر است ، و بنابراين گناهش بيشتر است ، خواه به عنوان دشنام و ايذاء گفته شود يا در مقام شوخى و مزاح يا به عنوانى ديگر.
2- فحاشی و بددهني و هرزه گويي، و بيان كلمات ركيك، يكي از خصايص زشت افراد فاسد، عاجز، ناتوان و بي منطق است . افراد سفيه بي خرد، در برخورد با مردم چون از منطق و كلام درستي برخوردار نيستند و از دادن جواب صحيح عاجز هستند، بي پروا دهان را باز مي كنند و زبان خويش را حركت مي دهند و با الفاظ ركيك، فحاشي مي كنند. افراد جاهل و ناداني كه با كوچكترين بهانه خشمگين شده، به دور از شرم و حيا، فحش و دشنام مي دهند. و آبروي ديگران را مورد هجوم قرار داده و از بين مي برند.
اعضاي يك خانواده، و افراد يك محله، و مردم يك جامعه از گزند زبان فحاشان در آسايش و آرامش نيستند.
زيرا به سبب كوچكترين برخوردي، مورد هجوم دشنامهاي ايشان قرار مي گيرند و اذيت و آزار مي شوند. و به وسيلة الفاظ ركيك، حرمت و احترامشان در هم شكسته شده، به حريم شخصيت ايشان تجاوز مي شود و آبرويشان از بين مي رود. و اين يك نوع تجاوز و ستمگري به شخصيت و حقوق افرادي است كه بايد عزّت، آبرو و امنيت ايشان حفظ گردد.
كساني كه پردة شرم و حيا مي درند و بي پروا فحّاشي مي كنند و آبروي انسانها را مورد تجاوز قرار مي دهند بايد بدانند با داشتن چنين اخلاق و صفت پليدي، باطن و سيرتشان شيطاني است.
فحش در احاديث و روايات
3- در متون و منابع غني اسلامي و روايات پيشوايان دين عليهم السلام صحبت رکيک ٬فحش دادن و عدم عفت کلام ٬بسيار مذمت شده و نهي گرديده است.در روايتي آمده که:
ـ الامام الصادق( عليه السلام ): « اِحفَظ لِسانَك عَن خَبيثِ الكلامِ ». « زبان خود را از بيان كلمات زشت و ركيك محافظت كن ».
ـ الامام علي( عليه السلام ): « الفُحشُ وَ التَّفَحُّشُ لَيسا مِن الإسلامِ ». « دشنام دادن و بد دهني ( يا دشنام شنيدن ) از اسلام بدورند ».
ـ الامام باقر( عليه السلام ): « اِنَّ اللهَ يبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحُّشَ ». « خداوند شخص ناسزاگوي بد دهن ( يا دشنام شنو ) را دشمن دارد ».
ـ رسول الله( صلي الله عليه و آله ): « اياكُم وَ الفُحشَ ؛ فَاِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لايحِبُّ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ ».4
پيامبر خدا( صلي الله عليه و آله ): « از دشنامگويي بپرهيزيد، زيرا خداي عزوجلّ ناسزاگوي بد دهن را دوست ندارد ».
ـ رسول الله(صلي الله عليه و آله ): « ما كَانَ الفُحشُ في شيءٍ قَطُّ اِلّا شانَهُ، وَ لا كانَ الحَياءُ في شيءٍ قَطُّ الّا زانَهُ ». « زشت گويي ( و زشت كرداري ) هرگز در چيزي نبود مگر اينكه آن را عيبناك گردانيد و شرم و حيا هرگز در چيزي نبود مگر اينكه آن را آراست ».
ـ الامام علي( عليه السلام ): « اَسفَهُ السُّفَهاءِ المُتَبجِّحُ بِفُحشِ الكَلامِ ». « نابخردترين نابخردان، كسي است كه به دشنامگويي افتخار كند ».
ـ الامام علي( عليه السلام ): « مَن افحَشَ شفا حُسّادَهُ ». « كسي كه دشنام دهد دل حسودانش را خنك گرداند ».
ـ الامام صادق( عليه السلام ): « مَن خافَ النّاسُ لِسانَهُ فهُوَ في النّارِ ». « هركس كه مردم از زبانش بترسند او در آتش است ».
ـ الامام الصادق( عليه السلام ): « مِن عَلاماتِ شِركِ الشَّيطانِ الذي لايشُكَّ فيهِ ان يكونَ فحّاشاً لايبالي ما قالَ و لا ما قيلَ فيهِ ». « يكي از نشانه هاي شريك شيطان كه ترديدي در آن نيست، اين است كه شخص دشنامگوي باشد و باكي نداشته باشد كه چه گويد و چه شنود ».
ـ رسول الله( صلي الله عليه و آله ): « اِنَّ مِن شَرِّ عِبادِ اللهِ مَن تُكرَهُ مجالستَهُ لِفُحشِهِ ». « يكي از بدترين بندگان خدا كسي است كه به سبب بدزباني و دشنامگوييش، همنشيني با او ناخوشايند باشد ».
ـ رسول الله( صلي الله عليه و آله ): « اِنَّ مِن شَرِّ الناسِ مَن تَرَكَهُ الناسُ اتِّقاءَ فُحشِهِ ». « از بدترين مردمان كسي است كه مردم، از ترس ناسزاگويي او، وي را ترك كنند ».
ـ الامام الصادق( عليه السلام ): « البَذاءُ مِن الجَفاءُ وَ الجَفاءُ في النّارِ ». « بدزباني از بي ادبي است و بي ادبي در آتش مي باشد ».
ـ الامام علي( عليه السلام ): « مِنَ الفُحشِ كَثرَهُ الخُرقِ ». « خشونت و بدخويي زياد، از جملة زشتيها است ».
ـ الامام باقر( عليه السلام ): « سِلاحُ اللِّئامِ قَبيحُ الكَلامِ ». « حربة فرومايگان زشتگويي است ».
ـ الامام زين العابدين( عليه السلام): « مَن رَمي النّاسَ بما فيهم رَمَوهُ بما لَيسَ فيهِ ». « هر كه از عيبهايي كه مردم دارند سخن بگويد، مردم عيبهايي را كه ندارند به او نسبت دهند ».
ـ رسول الله( صلي الله عليه و آله ): « اِذا نَسَبَكَ رَجُلٌ بما يعلَمُ مِنكَ فلاتَنسِبهُ بما تَعلَمُ مِنه، فَيكونَ أجرُ ذلك لك وَ وَبالُهُ عَلَيهِ ». « هرگاه كسي از تو چيزي مي داند و آن را به تو نسبت داد، تو آنچه را از او مي داني به وي نسبت مده ( و اظهار مكن ) تا ثواب اين كار از آنِ تو باشد و گناهش از آنِ او ».
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله فرمودند: ورود انسان بد زبان به بهشت حرام است.
از امام باقر عليه السلام نيز در اين زمينه رسيده است که: بهتر و زيبا تر از آنگونه که دوست داريد ديگران با شما سخن بگويند٬با آنها سخن بگوييد٬به درستيکه خداوند کسي را که به مومنين ناسزا دهد و آنها را لعن کند و طعنه بزند ٬دشمن دارد.
امام صادق عليه السلام فرمودند: خداوند مي فرمايدکه هرکس به دوست من(يعني مومن)اهانت کند(چه با زبان و چه با رفتار) به جنگ با من برخاسته است. اصول کافي ج ص ۳۵۲
نقل شده که روزي يکي از ياران امام صادق عليه السلام در خدمت ايشان به جايي رهسپار بود٬غلام آن مرد از آنها عقب افتاد ٬مرد او را صدا زد ولي غلام جواب نداد ٬بار دوم و سوم هم او را فرا خواند ٬اما باز از غلام پاسخي شنيده نشد٬آن مرد به غلام دشنام دادو گفت :يابن الفاعلة ٬اي حرامزاده با تو هستم!.
امام صادق عليه السلام با شنيدن اين ناسزااز راه رفتن باز ايستادند و فرمودند:چه گفتي؟
صحابي گفت يابن رسول الله !چون پدر و مادرش مسلمان نبوده و از بلاد غير اسلامي هستند ٬لذا اين ناسزا را دادم و اين نسبت حقي است که گفتم.
حضرت فرمودند مرا با پدر و مادر او کاري نيست ٬چرا به او فحاشي مي کني؟بعد فرمودند:ديگر حق نداري با من رفت و آمد کني.(نقل کردند که امام تا زنده بودند٬آن صحابي را به حضور نپذيرفتند و با او رفت و آمد نکردند).
4- فحش و دشنام برای مومن در هیچ صورتی روا و شایسته نیست حتی اگر مورد فحش و دشنام قرار گیرد حق ندارد در مقابل به آن فرد فحاشی کند و اگر کسی به او فحش دهد جزای این بی ادبی خود را خواهد دید و مورد مواخذه الهی قرار خواهد گرفت و مومنی که مورد فحاشی قرار گرفته و مقابله به مثل نکرده به خاطر این تحمل ماجور و مثاب خواهد بود .
منبع:پرسمان دانشجویی
یه مژده خواندنی و علمی
عفت در گفتار
عفت در گفتار
نویسنده : محمد یونس عارفی
نحوه ی سخن گفتن افراد نشان دهنده ی شخصیت آنان بوده، مردم براساس آن درباره ی آنها قضاوت خواهند کرد. از این رو امام علی (علیه السلام) فرمود: «قولوا الخیر فتعرفوا به؛ خوب بگویید تا به خوبی معروف شوید.» در ادامه، زیرمجموعه و مصادیق محتوا را می شناسید.
سخنان زشت
پرهیز از سخنان زشت، مهم ترین اثر عفت در گفتار است. کسی که دارای صفت عفت در گفتار است هیچ گاه حرف زشت و ناپسند به زبان نمی آورد. سخن زشت مصادیق زیادی داشته، به صورت های مختلف می تواند بروز و ظهور داشته باشد: فحش و دشنام، دروغ، غیبت، سخن چینی، اهانت به مردم، زخم زبان به دیگران، سخنان لغو و بیهوده، تملق و چاپلوسی و … افرادی که از عفت در گفتار برخوردار هستند از همه ی مصادیق سخن زشت پرهیز نموده، هیچ یک از آنها را به زبان نمی آورند.
امام سجاد (علیه السّلام) در مقام بیان حقوق اعضا و جوارح انسان در باره ی حق زبان می فرماید: «اما حق اللسان فاکرامه عن الخنی و تعویده الخیر و حمله علی الادب؛ حق زبان آن است که آن را از زشت گویی باز داشته و به گفتار نیک عادت دهی و او را به رعایت ادب وادار سازی.»(1)
براساس این بیان نورانی، بازداشتن زبان از سخنان زشت و عادت آن به گفتن حرف های نیک و گفتار همراه با ادب از حقوق زبان و به عهده ی انسان هستند.
نحوه ی سخن گفتن افراد نشان دهنده ی شخصیت آنان بوده، مردم براساس آن درباره ی آنها قضاوت خواهند کرد. از این رو امام علی (علیه السّلام) فرمود: «قولوا الخیر فتعرفوا به؛ خوب بگویید تا به خوبی معروف شوید.»(2)
همان طور که سخنان نیک به انسان شخصیت می دهد، سخنان زشت، گوینده را در نظر دیگران کوچک میسازد. ابهت و موقعیت او را متزلزل و آبرومندان باشخصیت را از او می رنجاند چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «سوء المنطق یزری بالقدر و یفسد الاخوه؛ بدزبانی و گفتار زشت از مقام انسان می کاهد و برادری را تباه می سازد.»(3)
سخنان زشت انسان را از جمع خوبان جدا ساخته، به بدان ملحق می سازد. چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «ایاک و ما یستهجن من الکلام فانه یجس علیک اللئام و ینفر عنک الکرام؛ بپرهیز از سخن زشت و زننده، افراد پست را به تو می بندد و نیکان را از تو رنجانده و پراکنده می سازد.»(4)
براساس این روایات سخنان زشت شخصیت انسان را در جامعه کوچک ساخته، او را در نزد افراد نیک به بدی معروف می سازد. علاوه ی بر آن، سخنان زشت باعث ایجاد کینه در دل ها می شود و باعث اختلاف در جامعه می گردد. امیرمؤمنان(علیه السّلام) فرمود: «ایاک و مستهجن الکلام فانه یوغرالقلوب؛ بپرهیز از سخن زشت که آن دل ها را به کینه می آورد.»(5)
سخن زشت باعث می گردد که شخصیت انسان در نظر مردم کوچک و اعتبار او کاهش یابد. امام علی(علیه السّلام) می فرماید: «سوءالمنطق یزری بالبهاء و المروه؛ بدزبانی ارزش و بهای انسان را در میان مردم از بین برده، مروت او را نابود می کند.»(6) در روایات اسلام، گفتن سخن زشت و رکیک از روش انسان های پست معرفی شده امام علی(علیه السّلام) فرمود: «سنه اللئام قبح الکلام؛ روش انسان های پست، گفتن سخنانی زشت است.»(7)
براساس آموزه های دینی، گفتن سخنان زشت از نمودهای برجسته ی بی عفتی در گفتار است. سخن زشت مفهوم عامی دارد و شامل بسیاری از گفتارهای ضد اخلاقی می شود. سخنان بیهوده و بی فایده نیز از دیدگاه اسلام ناپسند بوده و از مصادیق بی عفتی در گفتار شمرده می شود. در روایات اسلامی از این گونه سخنان نیز نهی شده است چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «اجتنب الهذر فایسر جنایته الملامه؛ از بیهوده گویی برحذر باش چرا که آسان ترین زیان آن سرزنش است.»(8)
سخنان بیهوده نیز هر چند ممکن است در ابتدا حرام نباشد ولی سرانجام به حرام منتهی خواهد شد. چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «ایاک و الهذر فمن کثر کلامه آثامه؛ بر تو باد به دوری از بیهوده گویی زیرا هر که سخن او زیاد شود گناهان او فراوان است.»(9)
آن چه در منابع دینی به آن توصیه شده گفتن سخنان پاکیزه است. چنان که پیامبر فرمود: «ان فی الجنه غرفایری ظاهرها من باطنها من ظاهرها یسکنها من امتی من اطاب الکلام …؛ در بهشت غرفه هایی است که درون آن از بیرون و بیرون آن از درون آن دیده می شود کسانی از امت من ساکن آن می شوند که سخنان پاکیزه می گویند.»(10)
در بیان دیگر فرمود: «ثلاثه من ابواب البر: سخاء النفس و طیب الکلام و العبر علی الذی؛ سه چیز از درهای نیکی است، سخاوت، سخن پاکیزه و صبر در برابر اذیت مردم.»(11)
سخن بدون آگاهی
یکی از مواردی که به عفت محتوای سخن آسیب می رساند، سخن گفتن بدون علم و آگاهی است. در منابع دینی به شدت از اظهار نظر درباره ی چیزی که انسان اطلاع کافی درباره ی آن ندارد نهی شده است.
سخن گفتن بدون علم و آگاهی در همه ی موارد ناپسند و مذموم است ولی اظهار نظر بی جا در امور دینی و قضاوت درباره ی بندگان خدا، بیش از همه ناپسند بوده و به شدت بیشتری نهی شده است. راز مذمت این گونه اظهارنظرها، مفاسدی است که بر آن مترتب می گردد.
اظهارنظر نمودن و دخالت کردن در رشته هایی که انسان در آن تخصصی لازم ندارد ممکن است گرفتاری و مشکلاتی را به همراه داشته باشد که به سادگی قابل ترمیم و جبران نیست.
مسائل دینی نیز مانند هر رشته ی دیگر نیاز به آگاهی و تخصصی لازم دارد و اظهار نظر بدون داشتن تخصص لازم با خطا و اشتباه بیشتری همراه خواهد بود. اظهار نظر بدون آگاهی درباره ی مسائل دینی باعث گمراه شدن افراد و انواع گرفتاری ها و زیان های مادی و معنوی می گردد؛ دچار شدن آنها به ضررهایی که گاه جبران ناپذیر خواهد بود. بسیاری از مسائل با ایمان، جان، مال، آبرو، و روابط خانوادگی و دیگر شئون زندگی مردم ارتباط دارد و سخن گفتن بدون تفکر در این موارد، همه ی زندگی فرد را به خطر می اندازد در روایت آمده است.(12)
«من افتی الناس بغیر علم کان ما یفسده اکثر ما یصلحه؛ کسی که برای مردم بدون علم و آگاهی فتوا دهد، خراب کار یاو در دین بیشتر از اصلاح او است.»(13)
به همین دلیل اولیای دین به پیروان خود توصیه کرده اند که از این بپرهیزند و در مواردی که شناخت و آگاهی لازم ندارند اظهار نظر نکنند.
قضاوت درباره ی بندگان خدا بدون داشتن و آگاهی لازم و براساس شایعه و شنیده ها نیز باعث گرفتاری ها و گناهان متعدد می شود. چنین افرادی با یک کلمه ی ناسنجیده، آبرو و حیثیت مردم را در معرض خطر، قرار می دهند.
اسلام برای پیش گیری از مفاسد و عواقب ناگواری که بیان گردید مسلمانان را از هر گونه اظهار نظر جاهلانه و بدون صلاحیت برحذر داشته است. قرآن کریم در مذمت افرادی که بدون علم و آگاهی سخن می گویند فرموده است: «اذ تلقونه بالسنتکم و تقولون بافواهکم مالیس به علم و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم؛ به یاد آورید زمانی که این شایعه را از زبان یکدیگر می گرفتید و با دهان خود سخنی می گفتید که به آن یقین نداشتید و آن را کوچک می پنداشتید در حالی که نزد خداوند بزرگ است.»(14)
«در آیه ی بالا تلقی قول، به معنای گرفتن و پذیرفتن سخنی است که به انسان القا می شود و اگر تلقی مقید به السنه شده به این دلیل است که دلالت کند بر این که داستان «السنه» صرف انتقال سخن از زبانی به زبانی دیگر است؛ بدون این که درباره ی آن تدبرکرده و تحقیقی به عمل آورده باشند.
باز اگر گرفتن را مقید به دهان ها کرد برای اشاره به این نکته است که این داستان، سخن گفتن بدون تحقیق و تبین قلبی بوده، جز دهان ها ظرف و موطنی ندارد و از فکر و اندیشه و تحقیق سرچشمه نمی گیرد. و معنای آیه این است که شما بدون تحقیق درباره ی شنیده ی خود آن را پذیرفتید و در آن خوض کرده و دهان به دهان گردانیده و منتشر ساختید. شما این رفتار خود را کار ساده پنداشتید، در حالی که در نزد خدا کار بزرگی است زیرا بهتان و افترا، به پیامبر است.»(15)
در روایات اسلامی نیز به شدت از صحبت گفتن بدون آگاهی نهی شده است. چنان که امام علی(علیه السّلام) می فرماید: «ایاک و الکلام فیما لاتعرف طریقته ولا تعلم حقیقته فان قولک یدل علی عقلک و عبادتک تنبی عن معرفتک فتوق من طول لسانک ماامنته واختصر من کلامک مااستحسنته فانه بک اجمل و علی فضلک ادل؛ بر تو باد به دوری از سخن گفتن درباره ی چیزی که راه و روش آن را نمی شناسی و حقیقت آن را نمی دانی زیرا قول تو دلیل بر عقل تو است و عبادت هایی که انجام می دهی، حاکی از میزان شناخت تو. بنابراین زبانت را از درازی آن چنان که در امان باشی نگه دار و سخنت را تا آن جا که نیکو می شماری کوتاه کن که برای تو زیباتر و بر مقام فضل تو دلالت کننده تر خواهد بود.»(16)
براساس این بیان نورانی سخن گفتن بدون آگاهی و علم باعث می گردد که گوینده به عنوان فردی کم عقل معرفی شود زیرا کلام، بیانگر عقل انسان ها و نشان دهنده ی میزان آگاهی آن هاست. از آن جا که گفتار بدون علم و آگاهی به طور معمول از استحکام و اتقان کافی برخوردار نیست، از ضعف عقل گوینده حکایت می کند.
علاوه بر آن، گفتار بدون علم و آگاهی انسان را از اعتبار ساقط کرده، اعتماد مردم را به او کاهش می دهد. در نتیجه مردم به حرف هایی که او از روی علم و آگاهی می گوید نیز اعتماد نخواهند کرد. امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «لاتقل ما لا تعلم فتتهم باخبارک بما تعلم؛ آن چه را نمی دانی مگو که در مورد دانسته های خود نیز متهم به ندانستن می شوی.»(17)
براساس روایات اهل بیت گفتار بدون علم و آگاهی نشانه ی ضعف ایمان انسان و سخن گفتن در محدوده ای که علم و آگاهی دارد بیان گر کمال ایمان او است. چنان که امام صادق(علیه السّلام) فرمود: «ان من حقیقه الایمان ان لایجوز منطقک علمک؛ از جمله ی حقیقت ایمان آن است که گفتارت از علمت بیشتر و فزون تر نباشد.»(18)
انسان مسلمان وظیفه دارد بر زبان خود کنترل داشته و هر چه دل او خواست نگوید. امام موسی بن جعفر(علیه السّلام) در این رابطه فرمود: «لیس لک لان الله عزوجل یقول «لا تقف ما لیس لک به علم»؛ تو نمی توانی هر چه می خواهی بگویی زیرا خداوند می فرماید: «از آن چه علم نداری پیروی نکن.»(19)
براساس آموزه های دینی اعضا و جوارح انسان هر کدام وظایفی دارد و انسان باید آنها را در همان محدوده به کار ببرد. از این رو لازم است مواظب زبان خود باشد و نه تنها سخن بدون علم و آگاهی نگوید بلکه نسبت به آن چه می داند نیز با احتیاط رفتار نماید. امام علی(علیه السّلام) می فرماید: «لاتقل مالا تعلم بل لا تقل کل ما تعلم فان الله عزوجل فرض علی جوارحک کلها فرائض یحتج بها علیک یوم القیامه؛ چیزی را که نمی دانی مگو بلکه همه ی آن چه را می دانی نیز مگو زیرا خداوند بر همه ی اعضا و جوارح تو واجباتی قرار داده که در قیامت از تو بازخواست خواهد کرد.»(20)
در روایات اسلامی گفتار بدون آگاهی و گفتن تمام آن چه انسان می داند نشانه ی نادانی معرفی شده است چنان که امام علی(علیه السّلام) فرمود: «لا تتکلم بکل ما تعلم فکفی بذلک جهلا؛ تمام آن چه را می دانی مگو چرا که آن نشان دهنده ی جهل و نادانی تو خواهد بود.»(21)
در نقطه ی مقابل نگفتن همه ی آن چه انسان می داند نشانه ی کمال عقل انسان معرفی شده است چنان که امام علی(علیه السّلام) می فرماید: «من عقل الرجل ان لایتکلم بجمیع ما احاط به علمه؛ از نشانه های عقل انسان این است که همه ی آن چه را می داند، صحبت نکند.»(22)
گفتار بدون آگاهی و علم گاه باعث می گردد که انسان در برابر حق قرار بگیرد و حق برخلاف گفته ی او باشد. چنان که امیرمومنان علی(علیه السّلام) می فرماید: «فلا تقولوا بما لاتعرفون فان اکثر الحق فیما تنکرون؛ پس آن چه را نمی دانید مگویید چرا که بسیاری از حقایق در چیزهایی است که انکار می کنید.»(23)
به دلیل اهمیت این دستور اخلاقی اسلام، امیرالمومنین(علیه السّلام) فرزندش امام مجتبی(علیه السّلام) را نیز از سخن گفتن بدون آگاهی نهی کرده و به او توصیه است که بدون اطلاع از چیزی، درباره ی آن اظهار نظر نکند. «دع القول فیما لاتعرف؛ در باره ی چیزی که به آن آگاهی نداری سخن مگو.»(24)
از آن چه بیان گردید به این حقیقت پی می بریم که از دیدگاه قرآن کریم و پیشوایان معصوم(علیه السّلام) یگانه معیار و مجوز سخن گفتن علم و یقین است. سخنانی که بر پایه و اساس، گمان، شک، شایعه، اجتهاد و قضاوت کورکورانه باشد فاقد اعتبار و ارزش بوده، از نظر دین ناپسند و مذموم است؛ به ویژه اگر پای مسائل دینی و آبروی مسلمانان در میان باشد. براین اساس یکی از جلوه های عفت در گفتار سخن گفتن براساس علم و آگاهی و اظهار نظر نمودن بر مبنای تخصص و اطلاع کافی در موضوع سخن است.
سخن بی ارتباط
یکی از نشانه های عفت در گفتار از نظر اسلام سخن نگفتن در باره ی چیزهایی است که ارتباطی به انسان ندارد. اولیای گرامی دین به مسلمانان توصیه کرده اند که از این کار بپرهیزند زیرا مشکلات اجتماعی را در پی خواهد داشت. گاه افراد در مسائل اظهارنظر می کنند که به آن ها ارتباطی ندارد. از آن بالاتر گاه افرادی خارج از مسئولیت و صلاحیت های علمی خود در باره ی مسائل دینی سخن گفته و فتوا می دهند.
مشکل دیگری که دامن گیر بسیاری از افراد است، سخن گفتن درباره ی اموری است که مربوط به زندگی دیگران بوده، پیامدهای منفی و زیان ها و خسارت های زیادی را متوجه جامعه می سازد.
با توجه به پیامدهای منفی این گونه سخن گفتن، اولیای گرامی اسلام به شدت پیروان خود را از این کار نهی کرده اند. امام علی(علیه السّلام) فرمود: «دع الکلام فیما لایعنیک و فی غیر موضعه فربّ کلمه سلبت نعمه و لفظه أتت علی مهجه؛ سخن گفتن در آن چه به تو ارتباطی نداشته و جای آن نیست را ترک کن چرا که ممکن است یک کلمه باعث سلب نعمت و زمینه ساز درگیری و اختلاف گردد.»(25)
از لقمان حکیم پرسیده شد: نشانه ی حکمت تو چیست؟ او در پاسخ گفت: «از چیزی که ضرورت ندارد سوال نمی کنم و در کار و سخنی که به من ارتباط ندارد خود را به زحمت نمی اندازم.»(26)
سخن نگفتن درباره ی چیزهایی که به انسان مربوط نیست از ویژگی های افراد بهشتی است. روزی پیامبر فرمود: «نخستین فردی که از این در وارد می شود، مرد بهشتی است. پس از لحظه ای مردی به نام عبدالله وارد شد. از یاران پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) برخاسته به طرف او رفتند و جریان را به او خبر دادند. گفتند: ما را از مطمئن ترین کاری که انجام می دهی و به آن امیدوار هستی خبر بده.
آن مرد گفت: من مردی ضعیف هستم و مطمئن ترین عملی که از آن به خدا امیدوارم، سلامتی سینه از اندیشه ی بد و ترک سخنی که به من ارتباطی ندارد، است.»(27)
پرهیز از سخنی که به انسان ارتباط ندارد، باعث سنگین شدن میزان انسان در قیامت گردیده، باعث سعادت و خوشبختی اش را رقم می زند. چنان که از ابوذر نقل شده که گفت: «قال لی رسول الله: آلا أعلمک بعمل خفیف علی البدن ثقیل فی المیزان قلت: بلی یا رسول الله. قال: هو الصمت و حسن الخلق و ترک ما لایعنیک؛ آیا دوست داری به تو عملی را بیاموزم که برای بدن سبک و در میزان عمل سنگین است. گفتم بله ای رسول خدا. فرمود: سکوت، اخلاق نیک و ترک سخنی بی ربط.»(28)
در جایی دیگر پیامبر اکرم فرمود: « من حسن اسلام المرء ترکه مالا یعنیک؛ از اخلاق پسندیده ی انسان دخالت نکردن در چیزی است که به او ارتباطی ندارد.»(29)
در مقابل، سخنان بی ربط به شدت در آموزه های دینی مذمت و به عنوان یکی از موانع سعادت انسان معرفی شده است. چنان که از انس بن مالک نقل شده است: «در جنگ احد غلامی از ما مسلمانان شهید شد. بعد از شهادت او ما دیدیم که از شدت گرسنگی سنگی را به شکم خود بسته است. مادر آن غلام کنار بدن فرزند خود آمد و گرد و غبار از چهره ی او پاک کرد. او خطاب به فرزندش گفت: «هنیئا لک الجنه یا بنی؛ فرزندم بهشت برایت گوارا باد. پیامبر فرمود: ما یدریک لعله کان یتکلّم بما لایعنیه؛ از کجا میدانی فرزندت به بهشت می رود شاید او سخنانی که به او ارتباط نداشت می گفت.»(30)
با توجه به اهمیت این آموزه های اخلاقی، پیشوایان دینی همواره به پیروان خودشان توصیه می کردند تا به اموری که به آن ها ربطی ندارد سخن نگویند. چنان که امیرمومنان علی(علیه السّلام) در این رابطه می فرماید: «فتکلّم بما یعنیک و دع مالا یعنیک؛ درباره ی آن چه به تو مربوط است سخن بگو و آن چه به تو ارتباطی ندارد را ترک کن.»(31) همچنین در توصیه به فرزندشان امام مجتبی(علیه السّلام) می فرماید: «و الخطاب فیما لم تکلّف؛ آن چه به تو مربوط نیست به زبان میاور.»(32)
امیر مومنان(علیه السّلام) فرمود: «عجبت لمن یتکلّم بما لاینفعه فی دنیاه و لا یکتب له فی اجره فی أخراه؛ عجب دارم از کسی که به چیزی سخن گوید که در دنیایش سودی نمی بخشد و در آخر مزدی برایش در قبال آن عمل نوشته نمی شود.»(33)
براساس این بیان نورانی باید انسان درباره ی چیزی سخن بگوید که یا در زندگی دنیا نفعی به حال او داشته باشد و یا در آخرت.
پينوشت ها:
1. تحف العقول.
2. همان، ص219.
3. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص؟
4. همان، ص401.
5. همان، ص400
6. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، ج8، ص436.
7. همان، ص436.
8. حسین شیخ الاسلام، گفتار امیرمومنان(علیه السّلام)، ج2، ص157.
9. همان، ص1571.
10. محمد محمدی ری شهری، غرر الحکم، ج8، ص450.
11. میزان الحکمه، ج8، ص45.
12. فقیه ایمانی، نقش زبان در سرنوشت انسان، ص59.
13. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج2، ص121.
14. نور، آیه ی 15.
15. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص210.
16. محمدحسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه ی محمدباقر مجلسی، ج15،
ص133.
17. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص 202.
18. محمدحسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج18، ص16.
19. همان، ص17.
20. نهج البلاغه، حکمت182.
21. حسین شیخ الاسلام، گفتار امیرمومنان، ج2، ص1222.
22. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص213.
23. نهج البلاغه، خ87.
24. همان، نامه ی 31.
25. عبدالواحد آمدی، تصنیف غرر الحکم، ص213.
26. همان، ص202.
27. محسن فیض کاشانی، محجه البیضا، ح5، ص301.
28. همان، ص201.
29. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج4، ص409.
30. محسن فیض کاشانی، محجه البیضا، ج5، ص200.
31. محمد بن حسن حر عاملی، وسایل الشیعه، ج12، ص197.
32. نهج البلاغه، نامهی 31.
33. حسین شیخ الاسلام، گفتار امیرمومنان، ج2، ص1218.
برگرفته از : ماهنامه پیام زن شماره 235
عفت کلام، ضرورت زمان
یک مسلمان مطابق سبک زندگی اسلامی باید اندیشه، رفتار و گفتارش از آلودگیهایی که عقل و شرع معین می کند پیراسته باشد. مومن زبانش را از ناسزا گویی، سخنان رکیک و زشت و لعن و نفرین به دیگران حفظ میکند. در مورد سبک زندگی دینی، تعالیم فراوانی از اهل بیت علیهم السلام رسیده که با بررسی آنها بدست می آید که عادت به فحاشی و هرزه گویی از نشانه های نفاق، ضعف ایمان، ستمگری، پست منشی است؛ اما یک عامل عقیدتی نقش مهمتری در این عادت ناپسند بازی می کند و آن ضعف باور توحیدی انسان است زیرا هر رفتاری در انسان به بینش و باور او مربوط می شود. کسی که خدا را به عنوان تنها معبود خود پذیرفته، زبانش را از آنچه او نمی پسندد حفظ می کند.
واژگان کلیدی: عفت کلام، سبّ، فحش، لعن، دشنام، زبان
طرح مساله
سبک زندگی اسلامی شیوه ای برای زندگی انسان است که منطبق با روح بندگی و تسلیم در برابر پروردگار باشد. سبکی که عقل و فطرت پاک آن را می پذیرد و شامل تمام زوایای زندگی فردی واجتماعی انسان می شود. اسلام به عنوان کامل ترین دین، تنها دینی است که برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه ارائه میکند و مومن باید فکر، اخلاق، اعضا و جوارحش را در چارچوب دستورات دین قرار داده و از خط قرمزهایی که قرآن، سنت و عقل برایش معین می سازد تخطی نکند.
یکی از موضوعات سبک زندگی چگونگی سخن گفتن است. اسلام به «زبان» به عنوان ابزاری کارآمد برای ابراز درون انسان، توجه فراوانی نموده و بایدها و نبایدهای بسیاری برای آن معین کرده است. انسانی که خواهان تعبد به سبک زندگی دینی است باید کلام خود را از آلودگی، پیراسته سازد.
مسلمان واقعی هرگز به خود اجازه نمی دهد سخنانی که خلاف ادب و موجب انزجار دیگران است و نیز فحش و ناسزا به زبان آورد.
متاسفانه یکی از معضلاتی که امروزه مشاهده می شود وشایسته جامعه اسلامی نیست، تبادل این چنین کلماتی در محاورات برخی افراد به ویژه بعضی از جوانان و نوجوانان است. عدم رعایت عفت کلام در هنگام بحث و جدلهایی که بر سر موضوعات عادی روزمره در میگیرد بیشتر مشاهده می شود. این معضل مسئله جدیدی نبوده و همواره افراد بی تقوا در همه زمانها مرتکب آن میشده اند چنان که در جامعه امروز هم وجود دارد و حتی در میان کودکان هم قابل مشاهده است؛ این مشکل به مکتوبات هم راه یافته و در شبکههای اجتماعی و اینترنت مکالمات و مطالب زشتی درج می شود که هرگز شایسته پیروان مکتبی نیست که کتاب آسمانی و کلام پیشوایان آن عاری از بی ادبی بوده و مملو از توصیههای فراوان به کنترل گفتار از سخنان ناشایست است. به این جهت این مقاله سعی دارد به تبیین زشتی بی عفتی در کلام بپردازد؛ زیرا از جامعه اسلامی که در آن زندگی میکنیم، جز رعایت عفت و حفظ ادب در کلام توسط همه افراد جامعه انتظار نمی رود.
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون میخواند ضرورتی دو چندان دارد.
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون می خواند ضرورتی دو چندان دارد. .از این رو نوشتار حاضر سعی دارد به این ناهنجاری رفتاری پرداخته و بی عفتی در سخن و برخی ریشههای آن را از منظر آیات و روایات به طور مختصر مورد واکاوی قرار دهد. تا بدین وسیله با تبیین دستورات دین در این موضوع در جهت مبارزه با فرهنگ منحط غربی و جلوگیری از رواج بی حیایی ای کلامی گامی هر چند کوچک برداشته شود. در این تحقیق سعی شده با توجه به آیات و روایات آنچه را که از مصادیق بی عفتی شمرده میشود شامل سب و دشنام، گفتن سخنان رکیک و زشت، نفرین و لعن به دیگران توضیح داده شده و برخی ریشه های این گونه سخن گفتن، بررسی شود.
مفهوم شناسی
در ابتدای بحث باید واژگانی که نقش کلیدی داشته و مرتبط با موضوع هستند، مفهوم شناسی شوند.
1. عفت: از ماده «عفف» به معنی خودداری از قبیح و آنچه حلال نیست (لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص253) و در اصطلاح نگاه داشتن نفس از تمایلاتی است که شایسته نیست و این تمایلات نفسانی به اختلاف افراد و موارد مختلف میشود (التحقیق، مصطفوی، ج8، ص181). موارد عفت گوناگون است؛ مانند عفت در اندیشه، شکم، نگاه، دامن، گفتار و … موضوع سخن در این مقاله عفت در کلام است.
2. کلام: اصل ماده «کلم» به معنی ابراز افکار و نیات باطنی به هر وسیله ممکن است که این وسیله به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت میشود. (همان، ج10، ص106، 107)
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون میخواند ضرورتی دو چندان دارد.
در روایات چند واژه در این موضوع آمده است که باید مفهوم شناسی گردد:
3. سبّ: به معنای دشنام است، یعنی سخنی که موجب محدود شدن مرتبه ومقام و علو رتبه دیگران شود (همان، ج5، ص15)
4. فحش: اصل واحد در ماده «فحش» زشتی آشکار است (لسان العرب، ابن منظور، ج6، ص325) و فحش به معنای گفتار یا کردار قبیح وزشت است. به عبارت دیگر اظهار سخن بد، از مصادیق این ماده است (التحقیق، مصطفوی، ج9، ص35).
5. لعن: یعنی دور نمودن وطرد از خیر و عطوفت. لعن از جانب خدا یعنی خدا کسی را از رحمت و لطف خود دور سازد و از جانب مردم به معنای دعا برای دورشدن دیگری از رحمت خداست (التحقیق، مصطفوی، ج10، ص201).
6. عفت کلام: یعنی نگاه داشتن سخن از کلمات زشتی که عقل و شرع آن را نمی پسندد. یعنی خودداری از فحش، ناسزا، سخنان رکیک، لعن و …
برخی آفات زبان:
زبان تنها عضو از اعضاء انسان است که باوجود کوچکی، گناهان بزرگ و فراوانی از آن سر میزند. گناهانی مانند تهمت، غیبت، دروغ، سخن چینی، گواهی دروغ، استهزاء، سخن بیهوده گفتن، مجادله، مخاصمه، دشنام دادن، لعن کردن و … سخن از همهی گناهان زبان در این مجال نمی گنجد. در این سطور سعی شده چند مورد از لغزشهای زبان که خارج از حریم عفت کلام است، بررسی گردد.
زبان تنها عضو از اعضاء انسان است که باوجود کوچکی، گناهان بزرگ و فراوانی از آن سر می زند.
1. دشنام دادن
از بدترین و زشتترین آفات گفتار آدمی، دشنام گفتن است.
از بدترین و زشت ترین آفات گفتار آدمی، دشنام گفتن است.
این خصلت از یکسو سخن را از اوج کمال به پایینترین رتبه و نهایت زشتی میرساند و از دیگر سو گویندهاش را از مقام انسانی تنزل میدهد. دشنام نه شایستهی سخن است و نه شایستهی سخنگو. قرآن از دشنام دادن کفّار نیز نهی فرموده است. «و لا تَسُبّوا الذین یَدعُونَ مِن دونِ الله فیسبُّواالله عَدواً بغیرِ علمٍ» (انعام: 108) یعنی: معبودانی را که کفار به جای خدا می پرستند دشنام ندهید که آنان هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: المتسابّان شیطانان یَتَهاتَران (محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 315)، یعنی دو نفر که با یکدیگر دشنام میدهند و ناسزا می گویند، دو شیطان هستند که با هم درافتاده و همدیگر را تکذیب می کنند.
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: از آن دو نفری که به هم دشنام میدهند کسی که به ناسزا آغاز کرده است، ستمکارتر است و گناه خود و گناه آن دیگری بر گردن اوست، مگر آنکه از مظلوم پوزش بخواهد (آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، شیخ حر عاملی، ص 210)
در کلمات معصومین به شدت از دشنام دادن به والدین نهی شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ملعون است کسی که به پدر و مادر خود دشنام دهد و نیز فرمود یکی از بزرگ ترین گناهان کبیره این است که انسان به پدر و مادر خود دشنام دهد. . عده ای پرسیدند ای رسول خدا، مگر کسی به پدر و مادر خود هم دشنام میدهد؟ حضرت فرمود: آری گاهی مردی به پدر شخصی دشنام میدهد و آن شخص در جواب ناسزاگویی آن مرد به پدر او فحش میدهد، در نتیجه باعث این فحش به پدرش خود اوست و این عمل مانند این است که خودش با زبانش به پدر و مادرش ناسزا گفته باشد.[1] (ر.ک: محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 281)
ملعون است کسی که به پدر و مادر خود دشنام دهد و نیز فرمود یکی از بزرگترین گناهان کبیره این است که انسان به پدر و مادر خود دشنام دهد.
از آیهی سورهی انعام و روایات ذکر شده چنین استفاده می شود که مسلمان به هیچوجه حق ناسزاگویی به احدی را ندارد، چه طرف مقابل مستحق آن ناسزا باشد و چه نباشد واگر آغاز کنندهی دشنام باشد گناه پاسخی که به وی داده می شود نیز برگردن اوست.برخی از دشنامها در قوانین اسلامی موجب مجازاتی است که در اصطلاح تعزیر نامیده میشود؛ مانند آن که به ناحق برای تحقیر به کسی بگوید «ای فاسق» و«ای فاجر» و«ای شرابخوار» وامثال این کلمات. (ر. ک:تحریر الوسیله، خمینی، ج2، ص473)
2. فحش
حقیقت فحش یعنی تعبیر از امور زشت با عبارات صریح و بیپرده سخنگفتن. این معنا بیشتر درمورد الفاظی به کار میرود که مربوط به جماع ومسایل پیرامون آن است (ر. ک:محجه البیضاء، همان، ص216). گاهی اهل فساد عبارات صریح و زشتی را به کار می برند که مؤمنان از گفتن آن پرهیز می کنند و به طور معمول در چنین موضوعاتی با رمز و کنایه و از روی حیا سخن میگویند، چنانکه خداوند در قرآن این روش را به مؤمنان آموخته و لمس و مس را کنایه از جماع ذکر نموده است. در این موضوع و موضوعاتی چون قضاء حاجت و یا بعضی اعضاء بدن انسان یا برخی مسائل زنان و … عبارات زیادی وجود دارد که در شهرها و فرهنگ های مختلف، متفاوتند. تصریح به این گونه مطالب داخل در فحش است و از آفات زبان شمرده می شود (ر. ک: محجة البیضاء، همان، ص 216-217).
حقیقت فحش یعنی تعبیر از امور زشت با عبارات صریح و بیپرده سخنگفتن
البته لازم به ذکر است که به کاربردن این عبارات اگر به قصد آزار دیگران و عیبجویی و یا به هدف دشنامگویی باشد داخل در سبّ است و از نظر دین جایز نیست؛برخی از این سخنان موجب اجرای حد یا تعزیربرگوینده میشود؛ مانند آن که به کسی بگوید: «زنازاده» یا «زناکار» (ر. ک: تحریر الوسیله، همان، ص472، 473) و گفتن برخی سخنان رکیک در موضوعاتی که باید در پرده و با کنایه بیان شود، اگر به قصد آزار نباشد، از ادب دور بوده و شایسته نیست بر زبان مؤمن جاری شود. امام باقرعلیه السلام فرمودند: (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 15) یعنی خداوند فاحش متفحش را دشمن میدارد.[2] فاحش کسی است که در کلام و فعلش زشتی باشد (دشنامگو) و متفحش کسی است که از روی تعمد و تکلّف سخنش فحش و دشنام است (دشنامجو)، (ر. ک: مجمع البحرین، طریحی، ج4، ص 148)
3. لعنت نمودن
چنانکه ذکر شد، لعن یعنی طرد و دورساختن از رحمت خداوند. . این کار جایز نیست مگر بر کسی که متصف به صفتی است که او را از رحمت خدا دور می کند و آن دو صفت، کفر و ظلم هستند. . چنانکه می توان گفت «لعنة الله علی الظالمین و علی الکافرین». . لعن دیگران کار خطیری است؛ زیرا در آن، از خدا درخواست میشوند ملعون را دور سازد و اینکه چه افرادی مستحق دورشدن از رحمت خدا هستند از اسرار غیبی است و غیر از خدا و رسول، کسی از آن آگاه نیست. بنابراین نمی توان بدون ملاک، افراد خاصی را لعنت نمود (ر. ک: محجة البیضاء، همان، ص219). امروزه در جامعه برخی افراد به محض اینکه نزاعی بینشان صورت میگیرد، بیمبالات یکدیگر را لعنت ونفرین می کنند درحالی که این، کاری خلاف تعالیم دینی است.
لعن دیگران کار خطیری است؛ زیرا در آن، از خدا درخواست میشوند ملعون را دور سازد.
لعن سه مرتبه دارد (ر. ک:محجة البیضاء، همان، ص219، 220): 1. . لعن به وصف عام؛ مثل لعن کافران، فاسقان و اهل بدعت. البته تشخیص بدعت امری خطیر است که علماء دین و فقهاء باید آن را تشخیص دهند از این رو شناخت اهل بدعت هم کار عوام نیست وایشان نباید دست به چنین لعنی بزنند. 2. لعن به اوصاف خاص؛ مانند لعن بر یهود و مجوس و رباخوار و… این دو قسم از لعن و نفرین جایز است. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، برخی گروهها را با ذکر صفات لعنت مینمود؛ مانند آنکه میفرمود: «لعن الله من عَمِلَ عَمَلَ قوم لوطٍ. » و یا «لعن الله الراشی و المرتشی و الماشی بَینهما» یعنی خداوند بر کسی که کار قوم لوط را انجام می دهد و بر رشوهدهنده، رشوهگیرنده و واسطهی میان آن دو لعنت کند. (میزان الحکمه، محمدی ریشهری، ج10، ص 275). 3. لعن بر شخص خاص که در آن باید تأمل و دقت فراوان نمود ؛زیرا بدون اذن شارع مقدس در بسیاری موارد از عفت کلام خارج و غیر مجاز است. به عنوان مثال لعن بر فرعون یا ابوجهل جایز است؛ چون آنان بر کفر مرده اند.
لعن سه مرتبه دارد: لعن به وصف عام، لعن به اوصاف خاص، لعن بر شخص خاص
همچنین نفرین بر دیگران و دعای به شر، کاری نزدیک به لعن و مذموم است و باید از آن اجتناب کرد؛ مانند این جمله که بگوید «لا صحح الله جسمَه و لا سلّمه الله» و یا آنکه به دیگری بگوید: «برو به جهنم» یا «گرفتار غضب خدا شوی» و … (ر. ک: محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 219-220، 224) زیرا پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لا تلاعنوا بلعنة الله و لا بغضبه و لا بجهنّم» یعنی یکدیگر را به لعنت و غضب خدا و جهنم نفرین نکنید. (همان، ص 219).
مسلمانان نهتنها حق ندارند یکدیگر را نفرین کنند، بلکه معصومان، مؤمنان را از نفرین و دشنام بر حیوانات، تمامی مخلوقات خدا (که شامل موجودات بیجان و گیاهان هم می شود). روزگار، احوال، اوقات، ساعت و شب و روز نهی نموده اند. برخی افراد یکدیگر را به بی دینی و فسق یا کفر متهم می کنند، این کار نیز در شریعت اسلام مذموم است و کسی نباید دیگری را به کفر و فسق متهم کند. (ر. ک: همان، ص217، 224)
ریشههای بد زبانی
دشنامدادن و هرزهگویی و نفرین و لعن دیگران اگر بهصورت مداوم تکرار شده و تبدیل به عادت شود، می تواند نشانهای از مشکلات درونی در فرد باشد؛ زیرا باطن انسان در زیر زبانش پنهان است. امام علی علیه السلام فرمود: «تَکَلّموا تُعرفوا فانّ المرءَ مَخبوءٌ تحتَ لسانِه» یعنی سخن گویید تا شناخته شوید؛ زیرا آدمی در زیر زبان خود پنهان است. (نهجالبلاغه، ح 392) کلام علی علیه السلام را این آیه تصدیق می کند: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فىِ لَحْنِ الْقَوْلِ» (محمد: 30) یعنی: تو میتوانی آنان را از طرز سخنانشان بشناسی. این مشکلات درونی را می توان به دو قسم تقسیم نموده:
حقیقت ایمان چیزی است که همعقل آن را میپذیرد و هم نفس به آن متعلَّق می شود و هم اعضاء و جوارح به آن عمل می کنند.
1. ناهنجاریهای درونی
برخی از ریشههای بیعفتی در زبان را که ناشی از صفات و رذایل اخلاقی است، می توان از کلمات معصومان استخراج کرد؛ مانند:
1-1 ضعف ایمان
ایمان واقعیتی است که بخشی از آن در قلب جا دارد، بخشی در مرحلهی نفس ظهور می کند و قسمتی در اعضاء و جوارح نمود مییابد. اینکه گفته می شود ایمان اعتقاد و تصدیق به قلب، اقرار به زبان و عمل به ارکان و اعضاست (نهجالبلاغه، ح 227) از همین باب است؛ یعنی حقیقت ایمان چیزی است که همعقل آن را میپذیرد و هم نفس به آن متعلَّق می شود و هم اعضاء و جوارح به آن عمل می کنند (مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی، ص 318).
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لا یستقیم ایمان عبدٍ حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبُه حتی یستقیم لسانُه» یعنی ایمان هیچ بندهای درست نشود تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود تا آنکه زبانش درست شود(میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج10، ص 260)؛ یعنی کنترل زبان بخشی از ایمان است و کسی که زبانش به گفتن هرزه و دشنام و نفرین عادت نموده، در ایمانش دچار نقصان و ضعف است. از اینرو در احادیث، مکرر بر این نکته تأکید شده که مؤمن که ایمان در قلبش مستقر شده، اهل دشنام، لعن و سخن هرزه نیست (ر. ک:اصول کافی، ج4، ص14-17/ بحار الانوار، مجلسی، ج64، ص311)؛ مانند این حدیث که پیامبرصل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لیس المؤمن بالطعّان و لا الفاحش و لا البذئ» (محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 215).
1-2 نفاق
کسی که اهل فحاشی است قلبش دچار مرض نفاق گردیده، زیرا امام صادق علیه السلام فرمودند: «ان الفحش و البذاءَ و السَّلاطه من النفاق» یعنی دشنام دادن و بدزبانی و هرزهگویی از (نشانههای) نفاق و دورویی است (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 17). نفاق یکی از وجوه پنهان روح و بیماری های نهان انسان است و به کسی که کفر خود را پوشیده میدارد و اظهار ایمان می نماید، منافق گفته می شود و نگه نداشتن زبان یکی از نشانههای نفاق است. علی علیه السلام نیز فرمود: زبان مؤمن در پشت قلب او و قلب منافق در پشت زبانش است… منافق هرچه به زبانش بیاید میگوید(دانشنامهی امام علی علیه السلام، رشاد، ج4، ص 402-408). انسان منافق فاقد صداقت در اندیشه و در رفتار و گفتار است. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لاینبغی لصدّیقٍ ان یکون لَعّاناً» یعنی برای انسان صدّیق (بسیار راستگو) شایسته نیست که بسیار (دیگران را) لعن کند (میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج10، ص 272) صدیق مقابل منافق است؛ بنابراین کسی که از نفاق و دورویی دور است زبان به دشنام ولعن آلوده نمی کند.
انسان منافق فاقد صداقت در اندیشه و در رفتار و گفتار است.
1-3 ستمگری
کسی که دیگران را با فحاشی تحقیر می کند در حقیقت به حریم عزت آنان تجاوز نموده و جزو ستمکاران وظالمان محسوب میشود. امام صادق علیه السلام فرمودند: « البذاء من الجَفاء و الجفاءُ فی النار»، یعنی بدزبانی از جفاکاری و جفاکار در آتش است (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 17) و مطابق روایات- چنانکه گذشت آنکه ابتدا شروع به ناسزاگویی می کند ستمکارتر است.
1-4 پست منشی
امام باقر علیه السلام فرمود: فحش سلاح دون مایگان و پست منشان است(میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج3، ص 2377). . انسان فرومایه هرگاه از دستیابی به سلاح معرفت و آگاهی ناتوان گردد و شکست و تسلیم را مسلم ببیند و جرأت قبول حق و اعتراف به جهل و نادانی خویش را ندانسته باشد با دشنام گویی سعی می کند، ضعف و زبونی خود را پنهان سازد.
2. ریشهی اعتقادی
مواردی که تاکنون ذکر شد، هرکدام یک صفت رذیلهی اخلاقی هستند که بیعفتی در کلام مانند یک علامت از آن صفت پرده بر میدارد. بی حیایی در گفتار ازضعف باور توحیدی انسان نشآت میگیرد؛زیرا دستورات عملی دین به ریشه اعتقادی برمیگردد. همّت یا سستی انسانها در عمل به دستورات اسلام به شدت ایمان و اعتقاد آنها به یگانگی خدا بازگشت می کند. هراندازه انسان به یگانگی، ربوبیت و عظمت خدا باور داشته باشد، ازآنجاکه او را هرلحظه ناظر بر اعمال خویش می بیند، مراقبت بیشتری از جوارح، قلب و اندیشه ی خود می کند و هر اندازه که باور توحیدی او سست باشد، مراقبتش بر انجام وظایف بندگی و ترک آنچه معبود نمیپسندد، کم تر است. اعمال انسان بر جهانبینی او استواراست وجهانبینی توحیدی، فرد را به بندگی و اطاعت از بایدها و نبایدهای دین وا می دارد.
اعمال انسان بر جهان بینی او استواراست وجهان بینی توحیدی، فرد را به بندگی و اطاعت از بایدها و نبایدهای دین وا می دارد.
امام صادق علیه السلام از اجداد گرامش از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل فرمودهاند: «من عَرِفَ الله و عظّمَه مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ و بطنَه من الطعامِ و عنّی نفسَه بالصّیامِ و القیامِ» (مجموعه ورام، ابن ابی فراس، ج1، ص175) یعنی برای اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفی را نزند، معرفت خدا لازم است. کسی که خدا را بشناسد، او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم هر حرفی را نمیزند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد، آلوده نمی کند. (حکمت عبادات، جوادی آملی، ص 155)
نتیجه
زبان مانند سایر اعضای بدن دچار گناهان و آلودگیهایی است که گفتن ناسزا، سخنان رکیک، لعن و نفرین از جمله آنها شمرده میشود. ازآنجا که زبان وسیله اظهار مکنونات قلبی انسان است، زبان آلوده نشان دهنده ضمیرناپاک و ناشی از اندیشه و عقاید ناصحیح انسان است. با توجه به این که رفتار و کردار انسان از باورهای اعتقادی او سرچشمه میگیرد، بهترین راه برای اصلاح رفتار، اصلاح باورهاست. آبی که از سرچشمه گلآلود است باید از همانجا تصفیه گردد. اگر امروزه برخی از افراد در سخنگفتن، بیمبالات بوده و مبتلا به آفات زبان هستند، باید در اعتقادات مسلمانی خود تجدیدنظر نمایند. انسانی که به واقع موحد باشد وتنها خدا را عبادت کند وبندهی نفس نباشد همیشه اعضای خود را در خدمت عبادت خدا قرار میدهد. دست، پا، چشم، زبان وهمه اعضایش یکصدا خدا را عبادت می کنند و از نافرمانی او گریزانند. به این جهت هرگز کلماتی که مورد غضب مولایش باشد بر زبان نمی آورد.
نکته مهم: بهترین راه برای درونی کردن اصول عقاید واستحکام باور توحیدی در افراد، بیدار نمودن فطرت خدا شناسی وخداجویی انسان است ؛زیراخداوند سرمایه توحید را در درون هر انسانی به ودیعه گذاشته و هرکودکی با فطرت یگانه پرستی متولد می شود وبرای حفظ این امانت تنها باید از پوشیده شدن آن با حجابهای غفلت ودنیا زدگی ممانت نمود. البته این مبحث گسترده بوده و توضیح آن مجال مستقلی می طلبد که در جای خود قابل طرح است.
پیشنهادات:
1- برای اصلاح رفتارها در جامعهی اسلامی باید مباحث عقیدتی در نظام آموزشی مورد عنایت ویژه قرار گیرد. درس عقاید در هر مقطع تحصیلی، به فراخور فهم مخاطبان، تبیین گردد و اکتفا به یک مقطع تحصیلی برای آموزش عقاید، نتیجه بخش نیست.
2-خانواده که مهمترین کانون تربیت انسان است، باید به مسائل عقیدتی بهصورت ویژه توجه نماید. . کودکی که از آغاز با روح بندگی و تسلیم در برابر دستورات شرع تربیت گردد، در کنترل رفتار و اندیشه و گفتار خود موفقتر از دیگران است. بنابراین همانگونه که کلاسهای آموزش خانواده یکی از برنامههای فرهنگی جامعه است و توسط وزارت آموزش و پرورش، ارشاد و موسسههای فرهنگی وابسته دنبال میشود، باید کلاسهای عقیدتی برای خانوادهها هم تشکیل گردد.
3- در موضوع «روشهای تربیت کودک مبتنی بر توحید و عبودیت» باید در مراکز پژوهشی تحقیقات کاربردی جدیدی انجام شود ونتیجه آن به مراکزی که در عمل به تربیت نسل آینده میپردازند ارائه گردد.
4- یک راهکار برای کسی که به بی عفتی در کلام مبتلا است اندیشیدن در عواقب عمل و مطالعه روایات اخلاقی در این زمینه است ؛زیرا فهمیدن زشتی یک کار انسان را از انجام آن منزجر می کند.
5- بعد از تصمیم برای اصلاح رفتار، تمرین برای مراقبت از زبان در طول روز به ترک این عادت کمک میکند. به این صورت که در اول روز با خود قرار بگذارد در آن روز به هیچ وجه دشنام نگوید و در پایان روز نتیجه مراقبت خود را یادداشت و هر روز آن را با روز گذشته مقایسه کند. با تکرار این کار تعداد بد زبانی او کاهش می یابد.
فهرست منابع
· قرآن کریم
· نهج البلاغه
· آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، شیخ حر عاملی، ترجمه محمد علی فارابی و یعسوب عباسی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1372
· اصول کافی، محمد کلینی، ترجمه وشرح جوادمصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامی، بی تا
· تحریر الوسیله، روح الله خمینی، نجف:مطبعة الادب، بی تا
· التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1369ش
· حکمت عبادات، عبدالله جوادی آملی، قم، اسراء
· دانشنامه امام علی(ع)، علی اکبر رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1382
· الفروق فی اللغه، ابوهلال عسکری، ترجمه محمد علوی مقدم وابراهیم الدسوقی شتا، مشهد، آستان قدس رضوی، 1362
· لسان العرب، ابن منظور، تصحیح میردامادی، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1414 ق.
· مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، تحقیق احمدحسینی، مکتبه المرتضویه، بی تا
· مجموعه ورام آداب و اخلاق در اسلام، ورام بن ابی فراس، ترجمه محمدرضاعطایی، چ2، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس، 1375
· محجه البیضاء، ملا محسن کاشانی، تصحیح علی اکبر غفاری، چ2، قم، دفترانتشارات اسلامی، بیتا.
· مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، قم، اسراء
· میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، با ترجمه فارسی، قم، دارالحدیث، 1385
پی نوشت ها
[1] قال رسول الله: ملعون من سبّ والدیه و فی روایة اُخری: مِن اکبر الکبائر دَن یسبّ الرجل والدیه قالوا یا رسول الله (صلی الله علیک)، و کیف الرجل یسبّ والدیه؟ قال: یسبّ الرجلَ فیسبُّ اباه فیسبّ الآخرُ اباه
[2] ان الله یُبغِضُ الفاحشَ المُتَفَحِّشَ
نویسنده:بی بی وحیده هاشمی، دانش آموخته مدرسه علمیه اسلام شناسی
عفت کلام
دشنام عملی زشت و گناه مسلم است و هرگز درخور اهل ایمان و انسان های خدا جو و با وقار و مودب به ادب اسلامی نمی باشد. مقابله به مثل در امثال این مورد كه گناه و زشتی آن مسلم است، نیز شایسته مومن نیست، بهترین برخورد با آدم فحاش بی توجهی كریمانه به او است. قرآن كریم در صفات مومن می فرماید: « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(سوره فرقان آیه72)؛ هنگامی كه با لغو برخورد می كنند، كریمانه از آن عبور می كنند.عصبانی
فحاشی و بد دهنی و هرزه گویی، و بیان كلمات ركیک، یكی از خصایص زشت افراد فاسد، عاجز، ناتوان و بی منطق است . افراد سفیه بی خرد، در برخورد با مردم چون از منطق و كلام درستی برخوردار نیستند و از دادن جواب صحیح عاجز هستند، بی پروا دهان را باز می كنند و زبان خویش را حركت می دهند و با الفاظ ركیک، فحاشی می كنند. افراد جاهل و نادانی كه با كوچكترین بهانه خشمگین شده، به دور از شرم و حیا، فحش و دشنام می دهند. و آبروی دیگران را مورد هجوم قرار داده و از بین می برند.
فحش دادن و دشنام عملی زشت و گناه مسلم است و هرگز درخور اهل ایمان و انسان های خدا جو و با وقار و مودب به ادب اسلامی نمی باشد. مقابله به مثل در امثال این مورد كه گناه و زشتی آن مسلم است، نیز شایسته مۆمن نیست، بهترین برخورد با آدم فحاش بی توجهی كریمانه به او است. قرآن كریم در صفات مومن می فرماید: « وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا»(سوره فرقان آیه72) ؛ هنگامی كه با لغو برخورد می كنند، كریمانه از آن عبور می كنند.
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: بهشت بر فحاش و هرزه گوى کم حیائى که باک ندارد چه میگوید و چه مىشنود حرام است.
عمران بن نعمان نقل کرده است: حضرت صادق(علیه السلام) دوستی داشت که همیشه همراه حضرت بود. روزی در رکاب امام در بازار کفاش ها می رفتند و غلام این شخص که اهل «سند» بود، به دنبالش می رفت، همین طور که می رفتند، آن شخص به عقب سرش نگاه کرد و غلام خویش را ندید. چند بار برگشت و نگاه کرد، باز او را نیافت. خیلی عصبانی و ناراحت شده بود، ناگهان مشاهده نمود که غلام با سرعت می آید (گویا مغازه یکی از کفاش ها نظر غلام را جلب کرده و مدتی در آنجا به نظارت ایستاده بود). وقتی غلام نزدیک شد، یار امام به آن غلام گفت: کجا بودی مادر فلان؟ حضرت تا این کلام را شنید از تعجب دست به پیشانی زد و فرمود: سبحان الله مادرش را به زنا متهم می کنی؟ من خیال می کردم تو خوددار و پارسایی! و اکنون می بینم که ورع و پارسایی نداری!
عرض کرد: قربانت گردم مادرش زنی است از اهل «سند» و مشرک است. حضرت فرمود: مگر نمی دانی که هر ملتی برای خود ازدواجی دارد؟ از من دور شو دیگر نمی خواهم با تو باشم. حضرت این را فرمود و از آن مرد دور شد.
عمران بن نعمان به نقل از این داستان می گوید: «دیگر هرگز حضرت را با آن مرد ندیدم که راه برود و همنشین باشد.»(اصول کافی، ج 4، ص 16 )
آتش گناه
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
قالَ رَسُولُ اللّه صلی الله علیه و آله: سِبابُ المُۆمِنِ فُسُوقٌ وَ قَتالُهُ كُفرٌ وَ أَكلُ لَحمِهِ مِن مَعصِیَةِ اللّهِ. (بحارالانوار 75: 255 ح 39. )
رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: فحش دادن به مۆمن فسق و فجور است و كشتن او كفر است و خوردن گوشت او (با غیبت كردن) گناه و نافرمانى خداست.
امام باقر علیه السلام:
إنَّ اللّهَ یُبغِضُ الفاحِشَ المُتَفَحِّشَ؛ خداوند، دشنام گوى بدزبان را دشمن مى دارد. (گزیده تحف العقول، ح157)
امام صادق(علیه السلام) فرمود: «فحش دادن ظلم است و ظالم در آتش دوزخ قراردارد.»(1)
- پیامبر(صلی الله علیه و آله)- فرمود: «خداوند بهشت را حرام كرده بر هر دشنام دهنده بی آبروی بی حیائی كه از آنچه می گوید و از آنچه به او گفته می شود باكی ندارد و متأثر و ناراحت نمی شود.» (2)
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود؛ از نشانههائى که ثابت میکند شیطان در نطفه فردی شرکت دارد. این است که او فحاش باشد و باکى نداشته باشد که چه مىگوید و چه میشنود
- و نیز فرمود: «هرگاه شخصی را دیدید كه نسبت به آنچه می گوید یا درباره او گفته می شود بی مبالات و بی تفاوت است پس همانا او یا زنازاده است و یا شیطان شریک او بوده است.»(3)
- و نیز فرمود: «فحش به مۆمن مانند نزدیک شدن به مرگ است.»(4)
- همچنین فرمود، فحش به مۆمن فسق، و جنگ با او كفر است.»(5)
بهشت بر این فرد حرام است - قال رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاشٍ بَذِی قَلِیلِ الْحَیاءِ لَا یبَالِی بِمَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیه.
حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمود: بهشت بر فحاش و هرزه گوى کم حیائى که باک ندارد چه میگوید و چه مىشنود حرام است. (ارشاد القلوب ج1 ص143 )
شرکت شیطان در نطفه فحاش
-وَ قَالَ الصادق (علیه السلام) مِنْ عَلَامَاتِ شِرْکِ الشَّیطَانِ الَّذِی لَا شَکَّ فِیهِ أَنْ یکُونَ الرَّجُلُ فَحَّاشاً لَا یبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ فِیهِ فَإِنَّهُ لُعِبَ بِه.
حضرت صادق (علیه السلام) فرمود؛ از نشانههائى که ثابت میکند شیطان در نطفه فردی شرکت دارد. این است که او فحاش باشد و باکى نداشته باشد که چه مىگوید و چه میشنود. (ارشاد القلوب ج1 ص143)
بدترین بندگان خدا
- وَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مِنْ شَرِّ عَبِیدِ اللَّهِ مَنْ یکْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِه.
حضرت رسول فرمود: شرورترین بندگان خدا کسى است که مردم بواسطهى فحاشى او خوش ندارند که هم مجلسش باشند (ارشادالقلوب، ج1 ص143)
نکته آخر :
یادمان باشد کلمه به کلمه حرف های ما ثبت و ضبط می شود و باید پاسخگوی تک تک آن ها باشیم ، یادمان باشد جوری صحبت کنیم که فردای قیامت از الفاظی که از دهانمان خارج شده شرم زده و سرافکنده نشویم .
یادمان باشد با فحاشان و بی پروایان که هر لفظی را به راحتی بر زبان جاری می کنند همنشین نباشیم که این عمل شنیع خواه ناخواه بر ما هم تأثیر خواهد گذاشت و یادمان باشد که شأن ما والاتر از آن است که با به زبان آوردن چنین کلماتی خود را خوار و خفیف کنیم.
«مواظب گفتارمان باشیم که تبدیل به کردار ما می شود.»
پی نوشت ها:
1-كافی، ج2، ص325، وسائل، ج11، ص330
2و 3- كافی، ج2، ص323، تحف العقول، ص416
4-كافی، ج2، ص359، وسائل، ج8، ص611
5-كافی، ج 2، ص360
منبع: