عفت کلام، ضرورت زمان
یک مسلمان مطابق سبک زندگی اسلامی باید اندیشه، رفتار و گفتارش از آلودگیهایی که عقل و شرع معین می کند پیراسته باشد. مومن زبانش را از ناسزا گویی، سخنان رکیک و زشت و لعن و نفرین به دیگران حفظ میکند. در مورد سبک زندگی دینی، تعالیم فراوانی از اهل بیت علیهم السلام رسیده که با بررسی آنها بدست می آید که عادت به فحاشی و هرزه گویی از نشانه های نفاق، ضعف ایمان، ستمگری، پست منشی است؛ اما یک عامل عقیدتی نقش مهمتری در این عادت ناپسند بازی می کند و آن ضعف باور توحیدی انسان است زیرا هر رفتاری در انسان به بینش و باور او مربوط می شود. کسی که خدا را به عنوان تنها معبود خود پذیرفته، زبانش را از آنچه او نمی پسندد حفظ می کند.
واژگان کلیدی: عفت کلام، سبّ، فحش، لعن، دشنام، زبان
طرح مساله
سبک زندگی اسلامی شیوه ای برای زندگی انسان است که منطبق با روح بندگی و تسلیم در برابر پروردگار باشد. سبکی که عقل و فطرت پاک آن را می پذیرد و شامل تمام زوایای زندگی فردی واجتماعی انسان می شود. اسلام به عنوان کامل ترین دین، تنها دینی است که برای همه ابعاد وجودی انسان برنامه ارائه میکند و مومن باید فکر، اخلاق، اعضا و جوارحش را در چارچوب دستورات دین قرار داده و از خط قرمزهایی که قرآن، سنت و عقل برایش معین می سازد تخطی نکند.
یکی از موضوعات سبک زندگی چگونگی سخن گفتن است. اسلام به «زبان» به عنوان ابزاری کارآمد برای ابراز درون انسان، توجه فراوانی نموده و بایدها و نبایدهای بسیاری برای آن معین کرده است. انسانی که خواهان تعبد به سبک زندگی دینی است باید کلام خود را از آلودگی، پیراسته سازد.
مسلمان واقعی هرگز به خود اجازه نمی دهد سخنانی که خلاف ادب و موجب انزجار دیگران است و نیز فحش و ناسزا به زبان آورد.
متاسفانه یکی از معضلاتی که امروزه مشاهده می شود وشایسته جامعه اسلامی نیست، تبادل این چنین کلماتی در محاورات برخی افراد به ویژه بعضی از جوانان و نوجوانان است. عدم رعایت عفت کلام در هنگام بحث و جدلهایی که بر سر موضوعات عادی روزمره در میگیرد بیشتر مشاهده می شود. این معضل مسئله جدیدی نبوده و همواره افراد بی تقوا در همه زمانها مرتکب آن میشده اند چنان که در جامعه امروز هم وجود دارد و حتی در میان کودکان هم قابل مشاهده است؛ این مشکل به مکتوبات هم راه یافته و در شبکههای اجتماعی و اینترنت مکالمات و مطالب زشتی درج می شود که هرگز شایسته پیروان مکتبی نیست که کتاب آسمانی و کلام پیشوایان آن عاری از بی ادبی بوده و مملو از توصیههای فراوان به کنترل گفتار از سخنان ناشایست است. به این جهت این مقاله سعی دارد به تبیین زشتی بی عفتی در کلام بپردازد؛ زیرا از جامعه اسلامی که در آن زندگی میکنیم، جز رعایت عفت و حفظ ادب در کلام توسط همه افراد جامعه انتظار نمی رود.
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون میخواند ضرورتی دو چندان دارد.
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون می خواند ضرورتی دو چندان دارد. .از این رو نوشتار حاضر سعی دارد به این ناهنجاری رفتاری پرداخته و بی عفتی در سخن و برخی ریشههای آن را از منظر آیات و روایات به طور مختصر مورد واکاوی قرار دهد. تا بدین وسیله با تبیین دستورات دین در این موضوع در جهت مبارزه با فرهنگ منحط غربی و جلوگیری از رواج بی حیایی ای کلامی گامی هر چند کوچک برداشته شود. در این تحقیق سعی شده با توجه به آیات و روایات آنچه را که از مصادیق بی عفتی شمرده میشود شامل سب و دشنام، گفتن سخنان رکیک و زشت، نفرین و لعن به دیگران توضیح داده شده و برخی ریشه های این گونه سخن گفتن، بررسی شود.
مفهوم شناسی
در ابتدای بحث باید واژگانی که نقش کلیدی داشته و مرتبط با موضوع هستند، مفهوم شناسی شوند.
1. عفت: از ماده «عفف» به معنی خودداری از قبیح و آنچه حلال نیست (لسان العرب، ابن منظور، ج9، ص253) و در اصطلاح نگاه داشتن نفس از تمایلاتی است که شایسته نیست و این تمایلات نفسانی به اختلاف افراد و موارد مختلف میشود (التحقیق، مصطفوی، ج8، ص181). موارد عفت گوناگون است؛ مانند عفت در اندیشه، شکم، نگاه، دامن، گفتار و … موضوع سخن در این مقاله عفت در کلام است.
2. کلام: اصل ماده «کلم» به معنی ابراز افکار و نیات باطنی به هر وسیله ممکن است که این وسیله به اختلاف اشخاص و موارد متفاوت میشود. (همان، ج10، ص106، 107)
پرداختن به موضوع رعایت عفت در کلام، در زمان حاضر که فرهنگ مهاجم غرب، همه را به دریدن پردههای حیا و عفت در حوزههای گوناگون میخواند ضرورتی دو چندان دارد.
در روایات چند واژه در این موضوع آمده است که باید مفهوم شناسی گردد:
3. سبّ: به معنای دشنام است، یعنی سخنی که موجب محدود شدن مرتبه ومقام و علو رتبه دیگران شود (همان، ج5، ص15)
4. فحش: اصل واحد در ماده «فحش» زشتی آشکار است (لسان العرب، ابن منظور، ج6، ص325) و فحش به معنای گفتار یا کردار قبیح وزشت است. به عبارت دیگر اظهار سخن بد، از مصادیق این ماده است (التحقیق، مصطفوی، ج9، ص35).
5. لعن: یعنی دور نمودن وطرد از خیر و عطوفت. لعن از جانب خدا یعنی خدا کسی را از رحمت و لطف خود دور سازد و از جانب مردم به معنای دعا برای دورشدن دیگری از رحمت خداست (التحقیق، مصطفوی، ج10، ص201).
6. عفت کلام: یعنی نگاه داشتن سخن از کلمات زشتی که عقل و شرع آن را نمی پسندد. یعنی خودداری از فحش، ناسزا، سخنان رکیک، لعن و …
برخی آفات زبان:
زبان تنها عضو از اعضاء انسان است که باوجود کوچکی، گناهان بزرگ و فراوانی از آن سر میزند. گناهانی مانند تهمت، غیبت، دروغ، سخن چینی، گواهی دروغ، استهزاء، سخن بیهوده گفتن، مجادله، مخاصمه، دشنام دادن، لعن کردن و … سخن از همهی گناهان زبان در این مجال نمی گنجد. در این سطور سعی شده چند مورد از لغزشهای زبان که خارج از حریم عفت کلام است، بررسی گردد.
زبان تنها عضو از اعضاء انسان است که باوجود کوچکی، گناهان بزرگ و فراوانی از آن سر می زند.
1. دشنام دادن
از بدترین و زشتترین آفات گفتار آدمی، دشنام گفتن است.
از بدترین و زشت ترین آفات گفتار آدمی، دشنام گفتن است.
این خصلت از یکسو سخن را از اوج کمال به پایینترین رتبه و نهایت زشتی میرساند و از دیگر سو گویندهاش را از مقام انسانی تنزل میدهد. دشنام نه شایستهی سخن است و نه شایستهی سخنگو. قرآن از دشنام دادن کفّار نیز نهی فرموده است. «و لا تَسُبّوا الذین یَدعُونَ مِن دونِ الله فیسبُّواالله عَدواً بغیرِ علمٍ» (انعام: 108) یعنی: معبودانی را که کفار به جای خدا می پرستند دشنام ندهید که آنان هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام خواهند داد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: المتسابّان شیطانان یَتَهاتَران (محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 315)، یعنی دو نفر که با یکدیگر دشنام میدهند و ناسزا می گویند، دو شیطان هستند که با هم درافتاده و همدیگر را تکذیب می کنند.
امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: از آن دو نفری که به هم دشنام میدهند کسی که به ناسزا آغاز کرده است، ستمکارتر است و گناه خود و گناه آن دیگری بر گردن اوست، مگر آنکه از مظلوم پوزش بخواهد (آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، شیخ حر عاملی، ص 210)
در کلمات معصومین به شدت از دشنام دادن به والدین نهی شده است. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: ملعون است کسی که به پدر و مادر خود دشنام دهد و نیز فرمود یکی از بزرگ ترین گناهان کبیره این است که انسان به پدر و مادر خود دشنام دهد. . عده ای پرسیدند ای رسول خدا، مگر کسی به پدر و مادر خود هم دشنام میدهد؟ حضرت فرمود: آری گاهی مردی به پدر شخصی دشنام میدهد و آن شخص در جواب ناسزاگویی آن مرد به پدر او فحش میدهد، در نتیجه باعث این فحش به پدرش خود اوست و این عمل مانند این است که خودش با زبانش به پدر و مادرش ناسزا گفته باشد.[1] (ر.ک: محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 281)
ملعون است کسی که به پدر و مادر خود دشنام دهد و نیز فرمود یکی از بزرگترین گناهان کبیره این است که انسان به پدر و مادر خود دشنام دهد.
از آیهی سورهی انعام و روایات ذکر شده چنین استفاده می شود که مسلمان به هیچوجه حق ناسزاگویی به احدی را ندارد، چه طرف مقابل مستحق آن ناسزا باشد و چه نباشد واگر آغاز کنندهی دشنام باشد گناه پاسخی که به وی داده می شود نیز برگردن اوست.برخی از دشنامها در قوانین اسلامی موجب مجازاتی است که در اصطلاح تعزیر نامیده میشود؛ مانند آن که به ناحق برای تحقیر به کسی بگوید «ای فاسق» و«ای فاجر» و«ای شرابخوار» وامثال این کلمات. (ر. ک:تحریر الوسیله، خمینی، ج2، ص473)
2. فحش
حقیقت فحش یعنی تعبیر از امور زشت با عبارات صریح و بیپرده سخنگفتن. این معنا بیشتر درمورد الفاظی به کار میرود که مربوط به جماع ومسایل پیرامون آن است (ر. ک:محجه البیضاء، همان، ص216). گاهی اهل فساد عبارات صریح و زشتی را به کار می برند که مؤمنان از گفتن آن پرهیز می کنند و به طور معمول در چنین موضوعاتی با رمز و کنایه و از روی حیا سخن میگویند، چنانکه خداوند در قرآن این روش را به مؤمنان آموخته و لمس و مس را کنایه از جماع ذکر نموده است. در این موضوع و موضوعاتی چون قضاء حاجت و یا بعضی اعضاء بدن انسان یا برخی مسائل زنان و … عبارات زیادی وجود دارد که در شهرها و فرهنگ های مختلف، متفاوتند. تصریح به این گونه مطالب داخل در فحش است و از آفات زبان شمرده می شود (ر. ک: محجة البیضاء، همان، ص 216-217).
حقیقت فحش یعنی تعبیر از امور زشت با عبارات صریح و بیپرده سخنگفتن
البته لازم به ذکر است که به کاربردن این عبارات اگر به قصد آزار دیگران و عیبجویی و یا به هدف دشنامگویی باشد داخل در سبّ است و از نظر دین جایز نیست؛برخی از این سخنان موجب اجرای حد یا تعزیربرگوینده میشود؛ مانند آن که به کسی بگوید: «زنازاده» یا «زناکار» (ر. ک: تحریر الوسیله، همان، ص472، 473) و گفتن برخی سخنان رکیک در موضوعاتی که باید در پرده و با کنایه بیان شود، اگر به قصد آزار نباشد، از ادب دور بوده و شایسته نیست بر زبان مؤمن جاری شود. امام باقرعلیه السلام فرمودند: (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 15) یعنی خداوند فاحش متفحش را دشمن میدارد.[2] فاحش کسی است که در کلام و فعلش زشتی باشد (دشنامگو) و متفحش کسی است که از روی تعمد و تکلّف سخنش فحش و دشنام است (دشنامجو)، (ر. ک: مجمع البحرین، طریحی، ج4، ص 148)
3. لعنت نمودن
چنانکه ذکر شد، لعن یعنی طرد و دورساختن از رحمت خداوند. . این کار جایز نیست مگر بر کسی که متصف به صفتی است که او را از رحمت خدا دور می کند و آن دو صفت، کفر و ظلم هستند. . چنانکه می توان گفت «لعنة الله علی الظالمین و علی الکافرین». . لعن دیگران کار خطیری است؛ زیرا در آن، از خدا درخواست میشوند ملعون را دور سازد و اینکه چه افرادی مستحق دورشدن از رحمت خدا هستند از اسرار غیبی است و غیر از خدا و رسول، کسی از آن آگاه نیست. بنابراین نمی توان بدون ملاک، افراد خاصی را لعنت نمود (ر. ک: محجة البیضاء، همان، ص219). امروزه در جامعه برخی افراد به محض اینکه نزاعی بینشان صورت میگیرد، بیمبالات یکدیگر را لعنت ونفرین می کنند درحالی که این، کاری خلاف تعالیم دینی است.
لعن دیگران کار خطیری است؛ زیرا در آن، از خدا درخواست میشوند ملعون را دور سازد.
لعن سه مرتبه دارد (ر. ک:محجة البیضاء، همان، ص219، 220): 1. . لعن به وصف عام؛ مثل لعن کافران، فاسقان و اهل بدعت. البته تشخیص بدعت امری خطیر است که علماء دین و فقهاء باید آن را تشخیص دهند از این رو شناخت اهل بدعت هم کار عوام نیست وایشان نباید دست به چنین لعنی بزنند. 2. لعن به اوصاف خاص؛ مانند لعن بر یهود و مجوس و رباخوار و… این دو قسم از لعن و نفرین جایز است. پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم، برخی گروهها را با ذکر صفات لعنت مینمود؛ مانند آنکه میفرمود: «لعن الله من عَمِلَ عَمَلَ قوم لوطٍ. » و یا «لعن الله الراشی و المرتشی و الماشی بَینهما» یعنی خداوند بر کسی که کار قوم لوط را انجام می دهد و بر رشوهدهنده، رشوهگیرنده و واسطهی میان آن دو لعنت کند. (میزان الحکمه، محمدی ریشهری، ج10، ص 275). 3. لعن بر شخص خاص که در آن باید تأمل و دقت فراوان نمود ؛زیرا بدون اذن شارع مقدس در بسیاری موارد از عفت کلام خارج و غیر مجاز است. به عنوان مثال لعن بر فرعون یا ابوجهل جایز است؛ چون آنان بر کفر مرده اند.
لعن سه مرتبه دارد: لعن به وصف عام، لعن به اوصاف خاص، لعن بر شخص خاص
همچنین نفرین بر دیگران و دعای به شر، کاری نزدیک به لعن و مذموم است و باید از آن اجتناب کرد؛ مانند این جمله که بگوید «لا صحح الله جسمَه و لا سلّمه الله» و یا آنکه به دیگری بگوید: «برو به جهنم» یا «گرفتار غضب خدا شوی» و … (ر. ک: محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 219-220، 224) زیرا پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لا تلاعنوا بلعنة الله و لا بغضبه و لا بجهنّم» یعنی یکدیگر را به لعنت و غضب خدا و جهنم نفرین نکنید. (همان، ص 219).
مسلمانان نهتنها حق ندارند یکدیگر را نفرین کنند، بلکه معصومان، مؤمنان را از نفرین و دشنام بر حیوانات، تمامی مخلوقات خدا (که شامل موجودات بیجان و گیاهان هم می شود). روزگار، احوال، اوقات، ساعت و شب و روز نهی نموده اند. برخی افراد یکدیگر را به بی دینی و فسق یا کفر متهم می کنند، این کار نیز در شریعت اسلام مذموم است و کسی نباید دیگری را به کفر و فسق متهم کند. (ر. ک: همان، ص217، 224)
ریشههای بد زبانی
دشنامدادن و هرزهگویی و نفرین و لعن دیگران اگر بهصورت مداوم تکرار شده و تبدیل به عادت شود، می تواند نشانهای از مشکلات درونی در فرد باشد؛ زیرا باطن انسان در زیر زبانش پنهان است. امام علی علیه السلام فرمود: «تَکَلّموا تُعرفوا فانّ المرءَ مَخبوءٌ تحتَ لسانِه» یعنی سخن گویید تا شناخته شوید؛ زیرا آدمی در زیر زبان خود پنهان است. (نهجالبلاغه، ح 392) کلام علی علیه السلام را این آیه تصدیق می کند: «وَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ فىِ لَحْنِ الْقَوْلِ» (محمد: 30) یعنی: تو میتوانی آنان را از طرز سخنانشان بشناسی. این مشکلات درونی را می توان به دو قسم تقسیم نموده:
حقیقت ایمان چیزی است که همعقل آن را میپذیرد و هم نفس به آن متعلَّق می شود و هم اعضاء و جوارح به آن عمل می کنند.
1. ناهنجاریهای درونی
برخی از ریشههای بیعفتی در زبان را که ناشی از صفات و رذایل اخلاقی است، می توان از کلمات معصومان استخراج کرد؛ مانند:
1-1 ضعف ایمان
ایمان واقعیتی است که بخشی از آن در قلب جا دارد، بخشی در مرحلهی نفس ظهور می کند و قسمتی در اعضاء و جوارح نمود مییابد. اینکه گفته می شود ایمان اعتقاد و تصدیق به قلب، اقرار به زبان و عمل به ارکان و اعضاست (نهجالبلاغه، ح 227) از همین باب است؛ یعنی حقیقت ایمان چیزی است که همعقل آن را میپذیرد و هم نفس به آن متعلَّق می شود و هم اعضاء و جوارح به آن عمل می کنند (مراحل اخلاق در قرآن، جوادی آملی، ص 318).
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لا یستقیم ایمان عبدٍ حتی یستقیم قلبه و لا یستقیم قلبُه حتی یستقیم لسانُه» یعنی ایمان هیچ بندهای درست نشود تا آن که دلش درست شود و دلش درست نشود تا آنکه زبانش درست شود(میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج10، ص 260)؛ یعنی کنترل زبان بخشی از ایمان است و کسی که زبانش به گفتن هرزه و دشنام و نفرین عادت نموده، در ایمانش دچار نقصان و ضعف است. از اینرو در احادیث، مکرر بر این نکته تأکید شده که مؤمن که ایمان در قلبش مستقر شده، اهل دشنام، لعن و سخن هرزه نیست (ر. ک:اصول کافی، ج4، ص14-17/ بحار الانوار، مجلسی، ج64، ص311)؛ مانند این حدیث که پیامبرصل الله علیه و آله و سلم فرمودند: «لیس المؤمن بالطعّان و لا الفاحش و لا البذئ» (محجة البیضاء، فیض کاشانی، ج5، ص 215).
1-2 نفاق
کسی که اهل فحاشی است قلبش دچار مرض نفاق گردیده، زیرا امام صادق علیه السلام فرمودند: «ان الفحش و البذاءَ و السَّلاطه من النفاق» یعنی دشنام دادن و بدزبانی و هرزهگویی از (نشانههای) نفاق و دورویی است (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 17). نفاق یکی از وجوه پنهان روح و بیماری های نهان انسان است و به کسی که کفر خود را پوشیده میدارد و اظهار ایمان می نماید، منافق گفته می شود و نگه نداشتن زبان یکی از نشانههای نفاق است. علی علیه السلام نیز فرمود: زبان مؤمن در پشت قلب او و قلب منافق در پشت زبانش است… منافق هرچه به زبانش بیاید میگوید(دانشنامهی امام علی علیه السلام، رشاد، ج4، ص 402-408). انسان منافق فاقد صداقت در اندیشه و در رفتار و گفتار است. رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم فرمود: «لاینبغی لصدّیقٍ ان یکون لَعّاناً» یعنی برای انسان صدّیق (بسیار راستگو) شایسته نیست که بسیار (دیگران را) لعن کند (میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج10، ص 272) صدیق مقابل منافق است؛ بنابراین کسی که از نفاق و دورویی دور است زبان به دشنام ولعن آلوده نمی کند.
انسان منافق فاقد صداقت در اندیشه و در رفتار و گفتار است.
1-3 ستمگری
کسی که دیگران را با فحاشی تحقیر می کند در حقیقت به حریم عزت آنان تجاوز نموده و جزو ستمکاران وظالمان محسوب میشود. امام صادق علیه السلام فرمودند: « البذاء من الجَفاء و الجفاءُ فی النار»، یعنی بدزبانی از جفاکاری و جفاکار در آتش است (اصول کافی، کلینی، ج4، ص 17) و مطابق روایات- چنانکه گذشت آنکه ابتدا شروع به ناسزاگویی می کند ستمکارتر است.
1-4 پست منشی
امام باقر علیه السلام فرمود: فحش سلاح دون مایگان و پست منشان است(میزان الحکمة، محمدی ریشهری، ج3، ص 2377). . انسان فرومایه هرگاه از دستیابی به سلاح معرفت و آگاهی ناتوان گردد و شکست و تسلیم را مسلم ببیند و جرأت قبول حق و اعتراف به جهل و نادانی خویش را ندانسته باشد با دشنام گویی سعی می کند، ضعف و زبونی خود را پنهان سازد.
2. ریشهی اعتقادی
مواردی که تاکنون ذکر شد، هرکدام یک صفت رذیلهی اخلاقی هستند که بیعفتی در کلام مانند یک علامت از آن صفت پرده بر میدارد. بی حیایی در گفتار ازضعف باور توحیدی انسان نشآت میگیرد؛زیرا دستورات عملی دین به ریشه اعتقادی برمیگردد. همّت یا سستی انسانها در عمل به دستورات اسلام به شدت ایمان و اعتقاد آنها به یگانگی خدا بازگشت می کند. هراندازه انسان به یگانگی، ربوبیت و عظمت خدا باور داشته باشد، ازآنجاکه او را هرلحظه ناظر بر اعمال خویش می بیند، مراقبت بیشتری از جوارح، قلب و اندیشه ی خود می کند و هر اندازه که باور توحیدی او سست باشد، مراقبتش بر انجام وظایف بندگی و ترک آنچه معبود نمیپسندد، کم تر است. اعمال انسان بر جهانبینی او استواراست وجهانبینی توحیدی، فرد را به بندگی و اطاعت از بایدها و نبایدهای دین وا می دارد.
اعمال انسان بر جهان بینی او استواراست وجهان بینی توحیدی، فرد را به بندگی و اطاعت از بایدها و نبایدهای دین وا می دارد.
امام صادق علیه السلام از اجداد گرامش از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم نقل فرمودهاند: «من عَرِفَ الله و عظّمَه مَنَعَ فاهُ مِنَ الکَلامِ و بطنَه من الطعامِ و عنّی نفسَه بالصّیامِ و القیامِ» (مجموعه ورام، ابن ابی فراس، ج1، ص175) یعنی برای اینکه انسان مواظب دهان باشد و هر حرفی را نزند، معرفت خدا لازم است. کسی که خدا را بشناسد، او را بزرگ بشمارد، در پیشگاه خدای عظیم هر حرفی را نمیزند و شکم را هم با هر غذا، گرچه حرام باشد، آلوده نمی کند. (حکمت عبادات، جوادی آملی، ص 155)
نتیجه
زبان مانند سایر اعضای بدن دچار گناهان و آلودگیهایی است که گفتن ناسزا، سخنان رکیک، لعن و نفرین از جمله آنها شمرده میشود. ازآنجا که زبان وسیله اظهار مکنونات قلبی انسان است، زبان آلوده نشان دهنده ضمیرناپاک و ناشی از اندیشه و عقاید ناصحیح انسان است. با توجه به این که رفتار و کردار انسان از باورهای اعتقادی او سرچشمه میگیرد، بهترین راه برای اصلاح رفتار، اصلاح باورهاست. آبی که از سرچشمه گلآلود است باید از همانجا تصفیه گردد. اگر امروزه برخی از افراد در سخنگفتن، بیمبالات بوده و مبتلا به آفات زبان هستند، باید در اعتقادات مسلمانی خود تجدیدنظر نمایند. انسانی که به واقع موحد باشد وتنها خدا را عبادت کند وبندهی نفس نباشد همیشه اعضای خود را در خدمت عبادت خدا قرار میدهد. دست، پا، چشم، زبان وهمه اعضایش یکصدا خدا را عبادت می کنند و از نافرمانی او گریزانند. به این جهت هرگز کلماتی که مورد غضب مولایش باشد بر زبان نمی آورد.
نکته مهم: بهترین راه برای درونی کردن اصول عقاید واستحکام باور توحیدی در افراد، بیدار نمودن فطرت خدا شناسی وخداجویی انسان است ؛زیراخداوند سرمایه توحید را در درون هر انسانی به ودیعه گذاشته و هرکودکی با فطرت یگانه پرستی متولد می شود وبرای حفظ این امانت تنها باید از پوشیده شدن آن با حجابهای غفلت ودنیا زدگی ممانت نمود. البته این مبحث گسترده بوده و توضیح آن مجال مستقلی می طلبد که در جای خود قابل طرح است.
پیشنهادات:
1- برای اصلاح رفتارها در جامعهی اسلامی باید مباحث عقیدتی در نظام آموزشی مورد عنایت ویژه قرار گیرد. درس عقاید در هر مقطع تحصیلی، به فراخور فهم مخاطبان، تبیین گردد و اکتفا به یک مقطع تحصیلی برای آموزش عقاید، نتیجه بخش نیست.
2-خانواده که مهمترین کانون تربیت انسان است، باید به مسائل عقیدتی بهصورت ویژه توجه نماید. . کودکی که از آغاز با روح بندگی و تسلیم در برابر دستورات شرع تربیت گردد، در کنترل رفتار و اندیشه و گفتار خود موفقتر از دیگران است. بنابراین همانگونه که کلاسهای آموزش خانواده یکی از برنامههای فرهنگی جامعه است و توسط وزارت آموزش و پرورش، ارشاد و موسسههای فرهنگی وابسته دنبال میشود، باید کلاسهای عقیدتی برای خانوادهها هم تشکیل گردد.
3- در موضوع «روشهای تربیت کودک مبتنی بر توحید و عبودیت» باید در مراکز پژوهشی تحقیقات کاربردی جدیدی انجام شود ونتیجه آن به مراکزی که در عمل به تربیت نسل آینده میپردازند ارائه گردد.
4- یک راهکار برای کسی که به بی عفتی در کلام مبتلا است اندیشیدن در عواقب عمل و مطالعه روایات اخلاقی در این زمینه است ؛زیرا فهمیدن زشتی یک کار انسان را از انجام آن منزجر می کند.
5- بعد از تصمیم برای اصلاح رفتار، تمرین برای مراقبت از زبان در طول روز به ترک این عادت کمک میکند. به این صورت که در اول روز با خود قرار بگذارد در آن روز به هیچ وجه دشنام نگوید و در پایان روز نتیجه مراقبت خود را یادداشت و هر روز آن را با روز گذشته مقایسه کند. با تکرار این کار تعداد بد زبانی او کاهش می یابد.
فهرست منابع
· قرآن کریم
· نهج البلاغه
· آداب معاشرت از دیدگاه معصومین، شیخ حر عاملی، ترجمه محمد علی فارابی و یعسوب عباسی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1372
· اصول کافی، محمد کلینی، ترجمه وشرح جوادمصطفوی، تهران، انتشارات علمیه اسلامی، بی تا
· تحریر الوسیله، روح الله خمینی، نجف:مطبعة الادب، بی تا
· التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، 1369ش
· حکمت عبادات، عبدالله جوادی آملی، قم، اسراء
· دانشنامه امام علی(ع)، علی اکبر رشاد، تهران، پژوهشگاه فرهنگ واندیشه اسلامی، 1382
· الفروق فی اللغه، ابوهلال عسکری، ترجمه محمد علوی مقدم وابراهیم الدسوقی شتا، مشهد، آستان قدس رضوی، 1362
· لسان العرب، ابن منظور، تصحیح میردامادی، بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1414 ق.
· مجمع البحرین، فخرالدین طریحی، تحقیق احمدحسینی، مکتبه المرتضویه، بی تا
· مجموعه ورام آداب و اخلاق در اسلام، ورام بن ابی فراس، ترجمه محمدرضاعطایی، چ2، مشهد: بنیاد پژوهشهای آستان قدس، 1375
· محجه البیضاء، ملا محسن کاشانی، تصحیح علی اکبر غفاری، چ2، قم، دفترانتشارات اسلامی، بیتا.
· مراحل اخلاق در قرآن، عبدالله جوادی آملی، قم، اسراء
· میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، با ترجمه فارسی، قم، دارالحدیث، 1385
پی نوشت ها
[1] قال رسول الله: ملعون من سبّ والدیه و فی روایة اُخری: مِن اکبر الکبائر دَن یسبّ الرجل والدیه قالوا یا رسول الله (صلی الله علیک)، و کیف الرجل یسبّ والدیه؟ قال: یسبّ الرجلَ فیسبُّ اباه فیسبّ الآخرُ اباه
[2] ان الله یُبغِضُ الفاحشَ المُتَفَحِّشَ
نویسنده:بی بی وحیده هاشمی، دانش آموخته مدرسه علمیه اسلام شناسی