اصل سوم:
اصل سوم:
(بسیار مهم است این اصل.بسیاری از شما بخاطر عدم رعایت این اصل نتوانسته اید با برنامه باشید)
در برنامه ريزي مهم نيست مقدار كار علمي 2 ساعت باشد يا 10 ساعت.بداني مهمترين اصل در برنامه ريزي اين است كه هر چه هست و هر چقدر هست به آن عمل شود.اگر شما ميدانيد روزي بيشتر از يك ساعت مطالعه نميكنيد همين اندازه بيشتر در برنامه ي خود نگنجانيد.اما به همين اندازه عمل كنيد و به برنامه ي خود هر چند يك ساعت باشد وفا كنيد.اگر اهل عمل به برنامه شديد رفته رفته به خود و اراده ي خود اعتماد ميكنيد و باور ميكنيد ميتوانيد.تشويق ميشويد و با اضافه كردن كار علمي خود همواره زمان كار علمي خود را بيشتر ميكنيد.البته اين بيشتر كردن هم بايد آهسته و تدريجي باشد.
مدتي كه يك ساعت را اجرا كرديد بعد ميشود يك ساعت و نيم مدتي بعد دو ساعت و رفته رفته در طول 3 ماه ميبينيد يك ساعت شده 2 ساعت بعد از مدتي ميبينيد يكسال گذشته و شما 6 ساعت برنامه داريد و با علاقه و دلگرمي فراوان آن را اجرا ميكنيد.دوستان عزيز شمايي كه شايد يكسال قبل اميدي به يك ساعت برنامه ريزي و درس خواندن نداشتيد،الان بدون فشار كسي و تنها با اراده ي خودتان 4 ساعت يا 6ساعت و يا به هر اندازه كه پيشرفت داشته ايد خودتان مشتاقانه برنامه عمل ميكنيد.آيا احساس نميكنيد از اعتماد به خود نتيجه گرفتيد؟ آيا اين يك خودباوري اساسي نيست؟آيا اين يك تحول شيرين نيست؟
دوستان،مگر موفقيت شاخ و دم دارد.مگر حتما براي موفقيت بايد مبالغ هنگفت آنچناني خرج كرد؟مگر تا سركيسه شل نشود موفقيت بدست نمي آيد؟مگر كساني كه زندگي موفق و درخشاني داشته اند از اين ول خرجيهاي بي مورد داشته اند؟يا پول فراوان دم دستشان بوده كه هر جا رسيدند سر جيب مبارك را شل كنند؟اينطور نيست و اين تصوري غلط است.امروزه در جامعه ي ما خيلي از دانش آموزان خصوصا دبيرستاني ها با ثبت نام در اين موسسه و آن موسسه ميخواهند موفقيت را بخرند
اين اصل را هيچگاه فراموش نكنيد كه ميزان كار در برنامه مهم نيست.عمل به همان میزان ولو کم باشد مهم است.
اصل چهارم:(اصلی بسیار مهم که عدم توجه به آن باعث میشود بسیاری برنامه ها بکلی کنار گذاشته شود)
گاهي ديده ميشود فردي يك روز كاري ناخواسته برايش پيش مي آيد و ساعاتي برنامه اش اجرا نميشود.ديگر نا اميد ميشود و برنامه را بكلي كنار ميگذارد.اين كار اشتباه است.برادران عزيز در چنين مواقعي شما آن روز را كنار بگذاريد و باز از روز بعد برنامه را از سر بگيريد.يا اگر ميزان آن كم بوده آن ساعات را فراموش كنيد و به ادامه برنامه عمل كنيد.اجرا نشدن بخشي از برنامه به هردليل نبايد باعث كنار گذاشتن برنامه شود.
اصل پنجم:مواد لازم براي فردي كه واقعا ميخواهد برنامه داشته باشد و با برنامه كار كند:يك ساعت + يك سر رسيد
هر برنامه اي را كه اجرا كرديد بنويسيد كه از فلان ساعت تا فلان ساعت فلان كار را انجام دادم.نكته مهم اينكه حتما بعد از هر برنامه اين را بنويسيد و الا كار خراب ميشود.نگوييد حالا ظهر همه را يكجا مينويسم.اگر بخواهيد اين كار را بكنيد در آينده اي نزديك ميبينيد ظهر كه هيچ،غروب هم شده و يك مورد هم ننوشتيد.فراموش نكنيد اين يكي از اساسي ترين اركان برنامه ي موفق همين كار است.
اصل ششم:در پايان هر روز مجموع ساعات كاري خود را بنويسيد.ميزان انجام شده ها را جدا محاسبه كنيد.ميزان انجام نشده ها را جدا حساب كنيد.اصل مهمي كه بايد حواستان باشد اينكه هر روز را با چند روز قبل مقايسه كنيد.اگر به اصول قبل عمل كرده باشيد خواهيد ديد كه كار شما روند صعودي دارد.
اصل هفتم:هيچ برنامه اي صددرصد قابل اجرا نيست.اگر ديديد هفتاد و پنج درصد برنامه ي خود را عملي كرديد اصلا دلسرد نشويد و خود را سرزنش نكنيد.عملكرد شما كاملا قابل قبول است.فراموش نکنید که برنامه ي صد درصدي نداريم.حتي شما دوست عزيز.تمام برنامه را هم اجرا كنيد خواهيد ديد كه تمام آن بطور كامل كار مفيد نبوده.يك ساعت مطالعه براي درس فلان نوشته ايد در حاليكه دو دقيقه اش را صرف كارهاي جانبي مثل برداشتن كتاب جابجايي كتابها و… گذشته پس در واقع يك ساعت مطالعه نبوده.از اين جهت گفته ميشود هيچ برنامه اي صددرصد عملي نيست.
◈❖••❖••❖💠❖••❖••❖◈
گام سوم: برنامه ریزی
گام سوم: برنامه ریزی
شايد مكرر اتفاق افتاده كه قلم و كاغذ برداشتيد و اين مطالب را روي كاغذ نوشته ايد:
بعنوان مثال
۵ بیداری
۵_۶ نماز صبح و نیایش
۶_۷:۳۰ صبحانه و آماده شدن برای حوزه
۷:۳۰_۸ مطالعه درس فلان
۸_۹ کلاس فلان
۹_۱۰:۵مباحثه فلان
۱۰:۱۵_۱۱ مطالعه درس فلان
۱۱_۱۲ کلاس فلان
۱۲_۱ مباحثه فلان
.
.
.
.
دوستان عزيز اين ها برنامه ريزي نيست كه بارها شما انجام داده ايد.اسم اينها خيال بافي است.خيال بافي هايي كه هيچگاه عملي نميشوند و همواره شما در حسرت عملي شدن اينها باقي ميمانيد و خيال ميكنيد كه عيب از بي ارادگي شماست در حاليكه اصلا برنامه ريزي راهش اين نيست.برنامه ریزی روش دارد.حساب و كتاب دارد.نه تنها طلاب.بلكه تمامي دانش آموزان،دبيرستاني ها،دانشجويان همه و همه بارها اين روش را براي برنامه ريزي انتخاب كرده اند و هيچيك هم به نتيجه نرسيده اند.بايد اعتراف کرد كه اين ره سر از نا كجا آباد در مي آورد.برنامه ريزي بايد بر اساس واقعيتها انجام شود نه بر اساس آمال و آرزوها و خيال بافي ها و توهمات.
مدلي كه در ادامه به خوانندگان محترم براي برنامه ريزي ارائه خواهد شد تماما حاصل تجربه است و واقعا هر جا كسي اندكي همت كرد با اين روش به بهترين شكل ممكن به نتيجه رسيد و بعید است در کتابها و کلاسهای متداول مشاوره و برنامه ریزی یافت شود.
🔸اصول در برنامه ریزی
اصل اول:(تنها و تنها خودتان هستید که میتوانید بهترین برنامه رابرای خودتان بنویسید)
هركس فقط خودش ميتواند براي خودش برنامه ريزي كند. برنامه ريزي كار هيچكس حتي بهترين مشاورها نيست.هرچند مشاور در طراحي آن ميتواند به شما كمك كند.اما از آنجاييكه مشاور خصوصيات شما را بطور مطلوب در حدي كه بتوان با ان براي فرد برنامه ريزي كرد نميداند، مسلما همانطور كه ميتواند مشاور خوبي در نوشتن برنامه ي شما باشد،نميتواند برنامه نويس خوبي براي شما باشد.مثلا مشاور نميداند كه كشش بدني شما چقدر است.لذا نميتواند براي شما برنامه ريزي كند كه مثلا روزي 12 ساعت كار علمي داشته باشيد.يا نميتواند براي شما تعيين كند شما يك ساعت به ظهر فلان درس را براي فلان مدت مطالعه كن.چرا كه اصلا ممكن است در آن ساعت ذهن شما آمادگي يادگيري درسهايي از آن قبيل را نداشته باشد.اينها صرفا مثال است و با قاطعیت میتوان گفت که فقط خود شماييد كه ميتوانيد با در نظر گرفتن تواناييها و واقعيتهايي كه از توان و اراده ي خود ميدانيد براي خود برنامه ريزي كنيد.مشاور فقط ميتواند در گوشه اي و در جزيي از كار شما را ياري كند و الا عمده ي كار به دست خودتان است.
اصل دوم(واقع بینی نه ایده آل گرایی)
برنامه بايد بر اساس توان و اراده ي افراد نوشته شود نه بر اساس تخيلات و ايده آل هايي كه شما در ذهن داريد.بله همه دوست دارند روزي 16 ساعت كار علمي داشته باشند.اما مسلما همه نميتوانند اين را عملي كنند.اگر كسي ميداند در روز مثلا بيش از 4 ساعت اهل مطالعه نيست و بخاطر ايده آل هايي كه در ذهن دارد آمد و 8 ساعت در برنامه گذاشت با اين توجيه كه از اين به بعد حتما اجر ا ميكنم اين برنامه خيلي عمر كند يك هفته است و شايد يك روز هم اجرايي نشود و نهايتا سر از سطل آشغال در مي آورد.
هميشه بخاطر داشته باشيم برنامه اي اميد عملي شدنش هست كه واقع بينانه نوشته شود.برنامه ی آرمان گرایانه همانگونه که نوشتنش آرمان گرایانه بوده ،اجرایی شدنش هم بیش از یک آرمان نیست.برنامه ی واقع بینانه است که واقع بینانه نوشته میشود و به واقعیت هم میرسد و اجرا میشود.
◈❖••❖••❖💠❖••❖••❖◈
اصول برنامه ریزی
اصول برنامه ریزی
همراهان محترم، قبل از اینکه گام سوم را خدمت شما عارض شوم، مقدمه ای را ذکر میکنم که خالی از لطف نیست. کسی که اراده کرد تا در زندگی طلبگی و دوران سربازی امام زمان عج،از روزمرگی های دلسرد کننده خلاص شود و شیرینی زندگی هدفمند و طلبگی با برنامه را بچشد،گام اول که اراده و خواستن بوده راپشت سرگذاشته.
در گام دوم باید تلاش کند .آن هم تلاش روشمند.
حالا تلاش روشمند چیست؟؟؟
در اینجا بحث ما مربوط به روشمند کردن تلاش است. اساسا تفاوت مدلی که اینجا مطرح میشود با سایر روشها همین نحوه ی روشمند کردن تلاش است.
اولین حرکت در روشمند کردن تلاش برنامه ریزی است.
طلبه ای که برنامه ریزی ندارد هیچ بهره ای از موفقیت نخواهد برد.فرق طلبه با برنامه و بی برنامه در این است که طلبه با برنامه اوست که بر زمان سوار است. اوست که زمان را مدیریت میکند.اما طلبه بی برنامه اسیر زمان است.زمان هرطور که خواست او را بدنبال خود میکشد.تا لنگ ظهر خواب است.چشم برهم زدنی میبیند شب شد و هیچ کار نکرده و به روز مرگی افتاده است.
امیدواریم شما مصداق حرف ما نباشید. اما اگر با خواندن این جمله آه کشیدید و خود را مصداق آن یافتید بدانید که نویسنده ی این سطور هم روزی مثل شما بوده و با روشی که در ادامه خواهد آمد بکلی آن دوران تاریک را از صفحه زندگی محو کرده است.
با این مقدمه مهمترین نقطه ی عطف در روشمند کردن تلاش و قدم در مسیر موفقیت را بیان میکنم
◈❖••❖••❖💠❖••❖••❖◈
گام دوم:تلاش روشمند
گام دوم:
بعد از اینکه طلبه اراده کرد که وضع خود را از روزمرگی عبور دهد و با قدم گذاشتن در مسیر موفقیت روزهای آتی خود را با برنامه ریزی بگذراند و حلاوت و شیرینی استفاده صحیح از وقت را بیاموزد،بعد از اینکه به معنای واقعی و از صمیم قلب به مرحله ی"خواستن رسید بدان معنی است که گام اوّل برای تغییر دادن شرایط را برداشته است.
در گام دوّم کسی که اینچنین اراده ای کرده است باید تلاش کند.
مشکل اینجاست که همه خیال میکنند برای موفقیت تلاش کافی است.فکر میکنند همینکه اراده کردند و با اراده تلاش کردند دیگر کار تمام است.فکر میکنند چون تلاش میکنند لزوما باید موفق هم بشوند.استدلال هم میکنند که لیس للانسان الّا ماسعی.همه ی اینها در جای خود درست است.
اما دوستان نکته ی بسیار کلیدی که خیلی ها از آن غافل هستند و کمتر کتابی و کمتر مشاوری به آن اشاره میکند این است که تلاش لازم است.اما تلاش به تنهایی کافی نیست.
برای موفقیت صرف تلاش کافی نیست.بلکه باید” تلاش روشمند” داشت.
فرق تلاش روشمند با تلاش بطور مطلق را دریک مثال واضح بیان میکنیم.
در مسابقات المپیک در رشته ی دو میدانی ماده ای وجود دارد بنام دو بامانع که دوندگان باید مسافتی را که موانعی در آن قرار داده شده طی کنند و موانع را با موفقیت پشت سربگذارند.
یک دونده سر را بالا میگیرد.شرایط را رصد میکند و بر اساس شرایط شروع به دویدن میکند.او که سر بالا و با چشم باز و اشراف بر پیرامون خود می دود، چه بسا در بخشی از مسیر سرعت را کم کند و بخشی سرعت را زیاد کند.او همه ی این کارها را میکند.چون وصول به هدف را در گرو این میبیند که تلاشی هدفمند و روشمند داشته باشد.چه بسا روشمندی تلاش ایجاب کند که گاهی سرعت را کم کند که بتواند از موانع با موفقیت عبور کند و گاهی سرعت را زیاد کند.
در مقابل دونده ای را تصور کنید که از همان ابتدا همه ی همّ و غمش را بگذارد روی تلاش فراوان و با سرعت هر چه تمام تر دویدن.سر را پایین می اندازد و فقط میدود.
دوستان تصور شما از نتیجه ی این مسابقه چیست؟بنظر شما کدام یک میتواند به موفقیت برسد؟
اگر به صرف تلاش باشد دونده ی دوم که با سرعت تمام در صدد طی مسیر است مسلما تلاش بیشتری کرده است.اما واقعیت این است که این دونده نه تنها به موفقیت نمیرسد،بلکه چه بسا تلاش غیر روشمندش باعث شود که در اثر برخورد باموانع تعادل خود را از دست به دهد و نه تنها به هدف نرسد بلکه قربانی راه هدفش شود.
در مقابل دونده ای که سربالا و با چشم باز تلاشش را روشمند و هدفمند کرد درمقام احتمال از شانس بسیار بیشتری برای کسب موفقیت برخوردار است.اگر چه او در مواقعی از مسابقه کمتر دوید.کندتر دوید.کمتر تلاش کرد.اما چون تلاش او روشمند بود و موفقیت و وصول به هدف مرهون این بود که گاهی سرعت را کم و دقت را زیاد کند از اینرو چون تلاشش روشمند بود به موفقیت هم نزدیکتر شد.
داستان خیلی از ماطلبه ها داستان همین دوندهاست.گاه که تصمیم برتغییر میگیریم صرفا تلاش را کلید موفقیت میدانیم.باید دانست تلاش لازم است.اما کافی نیست.
تلاش روشمند است که موفقیت ما را تضمین میکند.
این واقعیتی است که رعایت نکردنش باعث شده بسیاری از ما طلبه ها پس از مدتی تلاش غیرروشمند سرخورده،خسته و دلسرد شویم.
اینکه تلاش چگونه روشمند میشود انشااالله موضوع پست های بعد خواهد بود.
خلاصه:
گام اول در مسیر موفقیت:اراده و خواستن
گام دوم:تلاش روشمند
◈❖••❖••❖💠❖••❖••❖◈
گام اول= اراده برای تغییر وضع موجود
گام اول:
اولین گام برای حرکت بسوی موفقیت “اراده است".تا کسی اراده نکند،تا کسی نخواهد،تا کسی نپذیرد که تا نخواهد چیزی عوض نمیشود و باید خواست تا کاری بشود،آش همان آش است و کاسه همان کاسه.
خیلی ها زبانشان میگوید میخواهیم خوب درس بخوانیم.ولی عملشان نمیگوید.
طلبه ای که تفریح و سرگرمی را به درس خواندن ترجیح میدهد یعنی نمیخواهد.طلبه ای که سریال شبانه اش اگر ده دقیقه اش را از دست بدهد صد آه میکشد و یکساعت به تلویزیون میچسبد یعنی نمیخواهد.طلبه ای که خیلی کارهای غیر علمی او روی روال است، گردش و گعده های اضافی و چیزهای دیگرش سرجا هست ،اما مطالعه و درس خواندنش باری به هرجهتی،یعنی نمیخواهد.
اگر از این دسته هستیم اول باید اراده کنیم یعنی بخواهیم.
این درس اول موفقیت است.
ریشه ی مشکل بسیاری از طلاب و محصلین همینجاست:نمیخواهند…
اگر اینجا هستیم تا واقعا تغییری محسوس داشته باشیم گام اول را دست برداریم.یعنی بخواهیم.
خواستن یعنی درس مقدم بر تلویزیون.درس مقدم بر تلگرام.درس مقدم بر اتلاف وقت به کارهای بیهوده.
خواستن یعنی من،کتابهایم،کلاسهایم،خواندن ونوشتن و مباحثه کردنم.
و بقیه کارهای ضروری شخصی مثل خواب و خوراک و کارهای ضروری خانوادگی،یعنی با خانواده بودن.
پس گام اول= اراده برای تغییر وضع موجود
◈❖••❖••❖💠❖••❖••❖◈