یاس های ارغوانی تفحص
.
راوی تعریف میکرد:
دهه اول محرم رفته بودم به شهر مهاباد در 20 کیلومتری اردستان . در بدو ورود به شهر تصویر یکی از شهدا توجهم رو جلب کرد ، آره اشتباه نکرده بودم ، عکس شهید غلامی بود از شهدای تفحص ، می شناختمش ولی نمیدونستم اهل این شهره …
خلاصه خیلی خوشحال شدم و توفیقی از خداوند بود که به سر مزار با صفای شهید غلامی و دیگر شهدای شهر برم و کلی صفا کنم .
تازه روز عاشورا با مادر شهید هم ملاقات کردیم و از زبان مادرش هم حرفهای زیبایی شنیدیم ، گفتن که خیلی ها از پسرم حاجت گرفتن و از صفات خوب شهید و …
خاطره ای از شهید غلامی:
جنگ تمام شده بود و بسیاری از شهدا جا مانده بودند . دلمان پیش آنها بود . باید می رفتیم و بر می گرداندیمشان ؛ اما منطقه حساس بود و موافقت نمی کردند . بالاخره یک فرصت ده روزه گرفتیم . گذشته از دوری راه ، دور و برمان پر از میدانهای گسترده مین بود . چند روزی کارمان جستجو ، سوختن زیر آفتاب و دست خالی برگشتن بود . فرصت ما روز نیمه شعبان به پایان می رسید . بعضی بچه ها پیشنهاد کردند کار را تعطیل کنیم و روز عید ، به خودمان برسیم . اما شهید غلامی گفت : (( نه ، تازه امروز ، روز کار است و باید عیدی خود را امروز از آقا بگیریم .)) همه به این امید حرکت کردیم ، ناامیدتر شدیم . آفتاب داشت غروب می کرد که صدای ناله و توسل شهید غلامی بلند شد : « آقا جون دیگه خجالت می کشیم تو روی مادرای شهدا نگاه کنیم … » باید وداع می کردیم و بر می گشتیم . بغض توی گلوی بچه ها ترکید و به گریه افتادند .
چند لحظه بعد ، فریاد شهید غلامی که رفته بود شاخه شقایقی را برای معراج شهدا از ریشه بیرون بیاورد ، میخکوبمان کرد . به سویش دویدیم … شقایق درست روی جمجمه شهیدی سبز شده بود !
چه حالی می شدی در این غروب نیمه شعبان ، اگر می دانستی نام این شهید ، « مهدی منتظر القائم » است….
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع:وبلاگ شهدا شرمنده ایم
وصیت نامه سردار شهید علیرضا غلامی
وصیت نامه سردار شهید علیرضا غلامیفرمانده واحد تعاون وفرمانده گروه تفحص لشکر 14 امام حسین(ع)
سلام بر مظهر امداد جهان و سرور سالار شهیدان حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و سلام برروح برفتوح رهبر شهیدان (خمینی کبیر ) و سلام بر شهید زنده وسکان دار کشتی انقلاب در تلاطم امواج خروشان حرکت زمان حضرت ایت الله امام خامنه ای وسلام و درود بی کران به رهروان طریق معنا وعرفان و عاشقان به خون خفته ی ایران اسلامی. زندگیها میگذرد و عمرها سپری میشوند, انسانها می ایند و میروند,برگهای ایام هر روز ورق میخورند, اما….صداقت،ایثارها،پاکیها،خدمتها، برادریها، وفا ومحبت ها در خاطره انسانها,در حافظه ایام, در علم خداوند و نزد بروردگار باقی میماند ودر این میان پیروزی با کسانی است که نامشان در دفتر «صالحان ومعمنان» ثبت است و عملی برای اخرت انجام می دهند براستی که مزد جزای صابران و خالصان و مجاهدان در راه خدا چیزی جز شهادت نیست. شهادت زیباترین لبخند خداست بی شک هیچ روح عارفی نیست که تشنه قطره ای نگاه شهید نباشد و هیچ قنوتی نیست که برگوشه ی چشمی از شهید قناعت نکند,و هیچ محرابی نیست که در خم ابروی شهادت ویران نگردد. شهادت زیباترین شهدی است که لبی سرخ عشق می تراود!….راستی تا بحال به این فکر افتاده اید که شهدا چه حقی بر گردن ما دارند جوانان رشیدی که عزیزترین سرمایه خود که همانا جانشان بود عاشقانه بر کف گرفتند, مردانه فداکاری کردند از ناموس ما دفاع نمودند و اکنون… وظیفه ی ما چیست خوشا بحالتان ای شهیدان که با اقتدا به مولایتان حسین(ع)دیوار تن را با رمز الله اکبر در عملیات بزرگ در هم فرو ریخت به منطقه ای به وسعت (نفس مطمعنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه)را لبیک گفتید و انگاه(فدخلی فی عبادی وادخلی جنتی )را در پاسخ لبیکتان به گوش میشنیدید نمی دانم شهادت را چگونه تفسیر نموده اید وچه معنایی را از آن برداشت نموده ای مجاهدان دریای نور بعد ازشما عده ای به اصطلاح روشنفکرروحیه ی عظیم شهادت طلبی را ارضای غریزه معنا نمودید. ای طلاییه داران عشق خوشا بحالتان که رضایت محبوب را زیبا وآسان بدست اوردید و خوب درک نمودید و انچه را محبوبتان بیش از هر چیز دیگر انها را دوست داشت و به او عطا نمودید و رضایت اورا جلب نمودید به ما بگویید که قطرات اشکتان را پای کدامین بذر ریختید که لاله شهادت را به ثمر نشاند شما حسینیان رفتید و مارا در دنیای غربت و تنهایی ارزشها رها کردیدو رفتید؟ما چه به این تجملات دنیوی مارا چه به این تجملگرایانی که هر روز باشور و اشتیاق بیشتر به سوی مدهای جدید گرایش دارند ؟ جای ما اینجا نیست جای ما دوکوهه است , جای ما جزیره ی مجنون جای ما فکه وشلمچه و میمک و کرخه و….است نمیدانم چه گناهی کرده ام که این چنین تاوان انرا پس میدهم شما را بخدا دست ماراهم بگیرید ومارا به سوی خود ببرید و برای ما دعا کنید تا به شما ملحق شویم که دیگر تاب ماندن نداریم. این کشور بصورت امانتی است در دست ما و باید از ان پاسداری کنیم و به صاحب اصلی خود آقا امام زمان مهدی موعود باز گردانیم تا در روز قیامت شرمنده نباشیم .
خاطره ای خواندنی از تفحص شهدا
طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد…یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.
معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است.
اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. ۵۵۵ و ۵۵۶ .
فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
..در کامپیوتر به اسامی مراجعه کردیم .
دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.
پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.
منبع