دیگر به جان فاطمه، بس باشداین هجر کهن
🌺 دیگر به جان فاطمه، بس باشداین هجرکهن
🌺ای اخرین تصنیف من ای معبدوآیین من
ازهجرتوازعطرتوجانابرآید جان زتن
🌺ای آخرین باران عشق درقلب بی روح زمین
جان خزان ازنام توآید به سر ای بهترین
🌺ای آخرین خورشیدمهر پنهان شده اندرسحاب
آخربگوبی جام می کس می شود مست شراب
🌺ای آخرین دریای نور ای توهمه شادی وشور
آن دم که آیی عالمی ازبودنت غرق سرور
🌺ای آخرین امیددل درفصل سردبی کسی
شاید که بااین پاره خط بردرد بی درمان رسی
🌺ای آخرین گلبرگ گل پرپرشده بردست باد
باشدکه بایک برگ گل گلشن شودباغ ازنهاد
🌺ای آخرین نجم سماء والاترین قدروبهاء
مانده زنسل فاطمه، نسل علی، اهل کساء
🌺ای آخرین تعبیرخوش ازخواب ظلم وجوروغم
باحکم فرمانداریت باشد ز دنیا غصه کم
🌺ای آخرین آغاز خوش درختم درد انتظار
حتی سخن گفتن ز تو باشد برایم افتخار
🌺ای آخرین نجوا دمی پیش از سکوت و مردگی
فریادکن تا برکشدرخت از جهان افسردگی
🌺ای آخرین هستی من ای شورمن *مهدی*من
دیگر به جان فاطمه بس باشداین هجرکهن
🇮🇷