خاك اشك زا...
داستان آموزنده
🔆خاك اشك زا
🍁حضرت على (علیهالسلام ) فرمود: يكروز خدمت حضرت پيغمبراكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) وارد شدم ، ديدم چشمان مبارك حضرت گريان است ، عرض كردم : پدر و مادرم فداى شما اى پيغمبر خدا چه شده ؟! آيا كسى شما را ناراحت كرده ؟! چرا گريه مى كنيد؟!
🍁 حضرت رسول (صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمود: چند لحظه قبل حضرت جبرئيل (علیهالسلام ) نزد من آمده بود و به من فرمود: حسين در (كنار) شّط فرات كشته مى شود بعد فرمود: آيا مى خواهى از تربتش استشمام كنى ؟ گفتم : بله دستش را دراز كرد و مشتى از آن خاك برداشت و آن را به من داد مقدارى بوئيدم ، بى اختيار اشكم جارى شد و اسم آن سرزمين كربلا است .(1)
هر كه شد از سر اخلاص عزادار حسين
نام او ثبت نمايند به طومار حسين
اى خوش آن پاك سرشتى كه غم خود بنهاد
شد در اين عمر پريشاندل و غمخوار حسين
اى خوش آنكس كه حسينى شد و از روى خلوص
پيروى كرد زانديشه و افكار حسين
گر بخوبان جنان فخر فروشند رواست
روز محشر همه ياران و فادار حسين
يارب اين منصب شاهانه زما باز مگير
تا كه پيوسته بمانيم عزادار حسين
گر چه هستيم گنه كار خدايا مگذار
در قيامت دل ما حسرت ديدار حسين (2)
1- همان 26 مسند احمد بن حنبل 1، 85 ترجمه خصائص الحسينه 226
2- منتخب المصائب ، 64
📚منبع: داستانهایی از گریه بر امام حسین علیه السلام، تالیف علی میر خلف زاده
🌹 🌹