اگر فرصت شد با عراقیها هم میجنگیم...
🌹شهید محمد حسن واحدی از دامغان
راوی خواهر شهید:
🕊چند سالی به جبهه رفت و آمد میکرد. یکبار هم در عملیات والفجر ۸ از ناحیه دست راست مجروح شد، به طوری که دستش از کار افتاده بود. چندین عمل روی او انجام شد، اما در خوب شدنش تأثیری نداشت. در واقع دست محمدحسن زودتر از خودش به بهشت رفته بود. یک بار برادرم خانه ما آمده بود و میخواست وضو بگیرد. آب منزل قطع شده بود. من کتری را آب کردم خواستم برایش آب بریزم تا وضو بگیرد. محمدحسن اجازه نداد. با سختی و کمک گرفتن از پای خودش آب ریخت و وضو گرفت. با تعجب وضو گرفتنش را نگاه کردم. به او گفتم اجازه میدادی برایت آب میریختم. محمدحسن گفت: «موقع گرفتن وضو نباید از کسی کمک گرفت. این جزء احکام ماست.» با شوخی گفتم بارک الله! مگر در جبهه هم احکام یاد میدهند؟ محمدحسن خندید و گفت: «ما توی جبهه احکام یاد میگیریم، درس میخوانیم، قرآن حفظ میکنیم، فوتبال بازی میکنیم.» دستم را به کمر زدم و طلبکارانه پرسیدم پس کی میجنگید. خنده او بیشتر شد و گفت: «اگر فرصت شد با عراقیها هم میجنگیم.» این حرف برادرم نشان میدهد شهدای ما چطور پایبند آموزههای دینی خودشان بودند.
شهیدانه🕊
🌹 🌹