ریشه سالم ماندن از لغزش ها…
💢 مقاومت بختیار شکست
✅ با راهپیمایی بزرگ شنبه ۷ بهمن ۱۳۵۷ مصادف با ۲۸ صفر و آغاز تحصن روحانیون در دانشگاه تهران از ۸ بهمن، مقاومت بختیار شکست و اعلام کرد که آیتالله خمینی هر وقت میل دارند میتوانند به وطن بازگردند. کمیته استقبال اعلام کرد امام ۹ صبح دوازدهم به ایران میآیند. امام در پاریس گفته بودند که در بازگشت به ایران باید به بهشت_زهرا، مدفن شهدای انقلاب بروند که به دلیل ازدحام جمعیت و مسائل امنیتی با مخالفت جدی روبرو شد اما با اصرار امام انجام شد.
📚 دایرهالمعارف مصوّر تاریخ زندگی امام خمینی، جعفر شیرعلینیا، نشر سایان، صفحه ۲۳۳ و ۲۳۴
فرجام سرخ میثم تمار…
°
وقتى میثم از سفر حج به سوى کوفه برمى گشت, ابن زیاد دستور دستگیرى او را داده بود.
گماشتگان والى, در (حیره) میثم را پیش از آن که به کوفه و خانه خود برسد, دستگیر کردند. وى هنگام دستگیرى, سالخورده و نحیف بود و جز پوستى بر استخوان هایش نمانده بود; هر چند قلبى شجاع و دلى نیرومند داشت.
او را پیش ابن زیاد بردند. حرف هایى میان او و ابن زیاد ردّ و بدل شد. والى کوفه از او پرسید: پروردگارت در کجاست؟ میثم تمار جواب داد: در کمین ستمگران, که تو نیز یکى از آنانى.
گفت: باید از على بن ابى طالب(ع) بیزارى بجویى و به او ناسزا بگویى, و گرنه دست ها و پاهایت را بریده, بر دار خواهم آویخت.
میثم گفت: مولایم على (ع)به من خبر داده که مرا به دار مى آویزى و زبانم را مى بُرى.
ابن زیاد براى ابراز دشمنى خود, گفت: دست و پایت را مى برم و رهایت مى کنم تا دروغ مولایت آشکار شود.
دستور داد او را به دار آویختند. میثم تمار بر فراز دار هم از فضایل على بن ابى طالب(ع) مى گفت و اعلام مى کرد: اى مردم! هر کس دوست دارد حدیثى از سخنان على(ع) را بشنود, پیش از آن که کشته شوم بیاید. من شما را از حوادث آینده تا پایان جهان خبر مى دهم. مردم مشتاقانه براى شنیدن سخنانش گرد آمدند و او از فراز دار بر ایشان سخن گفت و فضایل خاندان پیامبر را به گوش مردم مى رساند.
سرانجام, دشمنان این سخنان را تاب نیاوردند, از این رو به دستور ابن زیاد, زبان او را بریدند و وى را با ضربت نیزه ها بر فراز دار به شهادت رساندند.
مدتى پیکر پاک او بر سر دار بود و ابن زیاد براى زهر چشم گرفتن از مخالفان اجازه نمى داد آن را پایین آورند. هفت نفر از دوستان غیرت مند او با هم هم پیمان شدند و شبى نگهبانان را غافلگیر کردند, جسد را پایین آوردند و آن را به خاک سپردند. مأموران, فردا صبح جنازه را بر دار ندیدند و هر چه گشتند نیافتند.
مرقد مطهر و الهام بخش آن شهید راه عقیده و ایمان, در محلى میان نجف و کوفه است و شیفتگان حق, آن را زیارت مى کنند.
°⚜°
اصحاب خاص امیرمؤمنان_ امام علی_(علیه السلام)
💎ویژگى هاى میثم
🔴میثم تمّار, ویژگى هاى برجسته اى داشت; از جمله:
1 ـ خطابه و سخنورى: میثم, بیانى رسا و نطقى گویا داشت و در بازار کوفه, رئیس صنف میوه فروشان و سخنگوى آنان بود. او هنگام شکایت بازاریان کوفه از ابن زیاد, به عنوان نماینده آنان نزد والى کوفه رفت.
2 ـ تفسیر قرآن: از آموخته هاى دیگر میثم تمّار از على بن ابى طالب(ع), علم قرآن و معارف کتاب الهى بود. روزى میثم با ابن عباس ـ که او نیز از شاگردان على(ع) در تفسیر قرآن بود ـ در مدینه دیدار کرد و به او گفت: آنچه از تفسیر قرآن مى خواهى بپرس. من تمام قرآن و تأویل آن را نزد على(ع) فرا گرفته ام. ابن عباس, کاغذ و دواتى طلبید تا سخنان میثم را در تفسیر قرآن بنویسد. میثم در باره جزئیات شهادت خویش, طبق آنچه از امیر مؤمنان شنیده بود, با ابن عباس صحبت کرد و او را شگفت زده نمود.
3 ـ راوى حدیث: وى احادیث بسیارى از على(ع) شنیده و آنها را در یک مجموعه گردآورى کرده بود. آنچه در فرصت هاى مختلف از پیشواى خود روایت مى کرد و از حوادث آینده خبر مى داد, اهتمام او را به این موضوع نشان مى دهد. دو تن از پسرانش به نام صالح و یعقوب نیز مطالبى را از نوشته هاى او روایت کرده اند. 9
4 ـ علم به اسرار: همچنان که پیشتر اشاره شد, او علم (بلایا و منایا) داشت; یعنى از حوادث آینده و نحوه مرگ و میر افراد و فتنه هایى که بعداً قرار بود اتفاق بیفتد, خبر داشت. هم نامه سربسته مى خواند و هم راز نشنیده مى گفت و آن همه را از مولایش امام على(ع)فرا گرفته بود; مثلاً شهادت خود را پیش گویى مى کرد, خبر مرگ معاویه را یک هفته قبل از آن به ابو خالد گفته بود, قیام مختار را در کوفه نیز پیش گویى کرده بود10, از حادثه جان گداز کربلا هم خبر داشت, با آن که خودش سال ها پیش از آن واقعه به شهادت رسید.
°⚜°🔮◎💎°⚜°🔮◎💎
روزى به زنى به نام (جبله مکّى) گفته بود: این امت, پسر دختر پیامبرشان را در دهم محرم مى کشند و دشمنان خدا این روز را مبارک مى دانند; این داستانى است که مولایم امیر مؤمنان(ع)به من خبر داده و فرموده است که همه چیز بر حسین بن على(ع) خواهد گریست.
روزى در مجلس بنى اسد با حبیب بن مظاهر (از شهداى کربلا) دیدار کرد و با او گفتارى مفصل داشت. حبیب, در سخنى اشاره آمیز, خبر از شهادت میثم داد و گفت: گویا پیرمردى را مى بینم که در راه دوستى با خاندان پیامبر, او را به دار مى زنند و بر چوبه دار, شکمش را مى درند (اشاره به شهادت میثم در کوفه).
میثم هم در جوابش گفت: من نیز مردى سرخ رو را مى بینم و مى شناسم که براى یارى فرزند دختر پیامبرش قیام مى کند و کشته مى شود و سرش در کوفه گردانده مى شود (اشاره به شهادت حبیب در کربلا).
مردمى که شاهد این گفت گو بودند, سخنان آن دو بزرگوار را مسخره کردند و دروغ پنداشتند ; اما چند روزى نگذشت که میثم بر دار آویخته شد و چندى بعد نیز حبیب بن مظاهر در کربلا شهید شد و سر او را نیز بر نیزه زده, به کوفه آوردند.
🔮◎💎°⚜°🔮◎💎
☀️اللهم صل علی امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام ☀️
اَللَّهُمَّ العَنِ الجِبتَ وَ الطّاغوت وَ النَّعثَل وَ عَذّبهُم عَذاباً شَدیداً
🌾🌹☘🌼🎄🍁🍃🌺🍂🍁🌲🌿🌻🌴🌸