ورقی بر صحیفه…
مقام ليلةالقدري فاطمه (س)
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹
کتاب مقام ليلةالقدري فاطمه (س)
(استاد اصغر طاهرزاده)
وقتي پيامبر خدا(ص) ميفرمايند: «فاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنّي»؛ يعني فاطمه پارهاي از من است، خبر از حقيقتي بزرگ ميدهد، چراكه حضرت كسي نيست كه صرفاً بر اساس عاطفه پدري، چنين سخني را بگويد، چون اوّلاً؛ دخترانِ ديگري هم داشتهاند و چنين حرفهايي در مورد آنها نفرمودهاند. ثانياً؛ خداوند در مورد پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي»؛ يعني او از سر ميل خود سخن نميگويد. پس بايد دقّت كرد تا ببينيم ايشان با گفتن: «فاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنّي»؛ چه پيامي را به بشريت داده و چه رازي را براي انسانها گشودهاند. حتماً ميدانيد كه قضيه از اين قرار بوده كه به گفتة مالكبناَنس؛ پيامبرخدا(ص) در حالي كه با اصحاب خود نشسته بودند، سؤال كردند: چه كسي ميداند بهترين عمل براي زن چيست - چون سؤال از بهترين عمل براي زن بود- علي(ع) سؤال را با فاطمه(س) در ميان گذاشت، فاطمه(س) فرمود: «بهترين وظيفه و عمل براي زن آن است كه نامحرمي او را نبيند و او هم نامحرمي را نبيند»؛(«جلوه نور»، سعادتپرور، ص12.) كه بحث روي اين جمله فرصت ديگري را ميطلبد. بههرحال اميرالمؤمنين(ع) آمدند و جواب فاطمهزهرا(س) را مطرح كردند، پيامبر خدا(ص) سؤال كردند: اين جواب را از چه كسي آموختي؟ حضرت علي(ع) عرض كرد: از فاطمه. پيامبر(ص) در حالي كه از آن جواب به شعف آمده بودند، فرمودند: «فاطِمَةُ بِضْعَةٌ مِنّي»؛ يعني فاطمه پارهاي از من است، چون رسولخدا(ص) ميفهمند جايگاه اين جواب كجاست، كسي كه با جبرئيل ارتباط دارد و آگاه به خزينههاي غيب الهي است، جايگاه جملات را ميداند. در واقع رسولالله(ص) ميخواهند بفرمايند علم فاطمه از خزينه نبوّت و رسالت است، يعني شعور فاطمهزهرا(س) در كنار شهود معنوي پيامبرخدا(ص) است و عجيب است كه علي(ع) هم از چنين مقامي آگاهي دارند و لذا به جاي اينكه خودشان جواب رسول خدا(ص) را بدهند، ميدانند در اين موضوع كشف فاطمه(س) معتبر است و لذا به ايشان رجوع ميكنند و از حقيقتي كه فاطمه(س) بهدست آورده است استفاده ميكنند و به محضر رسول خدا(ص) ارائه مينمايند.
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹
شايد برايتان سؤال پيش آيد كه چرا بالأخره اصحاب نظر خودشان را نگفتند، و يا چرا لااقل اميرالمؤمنين(ع) نظر خودشان را نفرمودند، و چرا فاطمهزهرا(س) بهراحتي نظر دادند. يادتان باشد در محضر پيامبر خدا(ص) كسي حق نظر دادن دارد كه مطمئن باشد نظرش حق است، با گمانها و احتمالها كه نميتوان در محضر رسولخدا(ص) اظهار نظر كرد. كسي در آن محضر حق نظر دارد كه در مقام كشف حقيقت باشد و متوجّه باشد كه آن كشف، كشف معصومانه است و اظهارنظر صريح و بدون تأمل فاطمهزهرا(س) نشان ميدهد كه خداوند حقيقت چنين موضوعي را علاوه بر پيامبر(ص) در اختيار فاطمهزهرا(س) قرار داده است. پيامبر و اهل بيت پيامبر(ص) اگر چيزي را از عالم غيب نگيرند اصلاً نظر نميدهند، آنها مثل ما نيستند كه اگر چيزي به نظرشان آمد بهراحتي اظهار نظر كنند. ما هر چه را فكر كنيم درست است ميگوييم، معلوم است كه حضرت اميرالمؤمنين(ع) هم در جواب آن سؤال نظر به عالم غيب كردهاند ولي چيزي برايشان كشف نشده است، چراكه خداوند بعضي از حقايق را به بعضي از اولياء خود ميدهد. چنانچه در مورد صحيفه حضرت فاطمه زهرا(س) داريم كه فاطمهزهرا(س) آن حقايق را كه كشف ميكردند، ميگفتند و علي(ع) مينوشتند و در قرآن نيز داريم كه خداوند علمي را به حضرت خضر(س) داد و به موسي(ع) فرمود: برو از او بياموز؛ (سوره كهف، آيه 65.) كه داستانش مفصل است، البته علم امامت و رهبريِ جامعه بعد از پيامبرخدا(ص) در اختيار علي(ع) است و در اين مورد فاطمهزهرا(س) هم تابع علي(ع) هستند، ولي عرضم اين بود كه ملاحظه كنيد چگونه گاهي كشف فاطمه(س) از حقايق عالم غيب طوري است كه پيامبر خدا(ص) ميفرمايند: از نوع كشف من است و فاطمه پارهاي از من است.
https://telegram.me/ziart_ashora
▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹▪️🌹
نماز خوب ! 👌👇
📕 با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟
📚 . . . آنوقت خدا هم میفرماید:
«میخواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را میکُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش!»
💠 گفتیم که خوف کلید رابطۀ عاشقانه با خداست،
و خود خوف هم ثمرۀ باور کردن عظمت خداست. حالا عظمت خدا را چطور باور کنیم؟
💠 عظمت خدا در این دنیا تولیدی خود انسان است.
یعنی خودت باید عظمت خدا را در دلت تولید کنی.
حالا با چه چیزی عظمت خدا را در دلمان تولید کنیم؟
با حساب بردن از امر خدا؛ با رعایت ادب در نماز.
💠 هر چقدر احکام و آداب نماز را بیشتر و بهتر رعایت کردی نشان میدهد که از امر خدا حساب بردهای و به این ترتیب خدا در دل تو عظمت پیدا میکند.
نسبت به هر کسی ادب رعایت کنی، ابهتش به دلت مینشیند. آیا دوست نداری ابهت خدا به دلت بنشیند؟
میگوید:
ـ حاج آقا من از خدا نمیترسم. چکار کنم؟
💠 ـ حتماً خدا در نظرت ابهت و عظمت ندارد. لابد نمازت را درست نخواندهای، لابد در نماز سرت را خاراندهای!
حتماً در نماز مؤدب نبودهای و چشمت را این طرف و آن طرف گرداندهای، لابد کلمات نماز را با دقت ادا نکردهای.
💠 خداوند خیلی راحت میتواند یک گوشمالی حسابی به ما بدهد، تا حساب کار دستمان بیاید!
اما خدا نازنین است، و به ما فرصت میدهد و میفرماید: «بندۀ من خودش باید بفهمد و این کار را درست انجام دهد.»
💠 اگر تو سر نماز از خدا حساب بردی، عظمت خدا در دلت بالا میرود. آنوقت دیگر لازم نیست خدا سر تو داد بزند.
میگوید: «عزیزم، من از این کار خوشم نمیآید.» تو هم میگویی: «باشد، انجام نمیدهم.»
همینطوری باید بندگی کرد، و الا اینکه آدم دائماً بخواهد خودش را بکُشد و نفسش را برای امور حداقلی متقاعد کند که «بیا و آن کار را انجام نده یا این کار را انجام بده!» فایده ندارد.
💠 خدا هم میفرماید: «میخواهی دو دقیقه به سمت من بیایی، چرا داری خودت را میکُشی؟ اصلاً برو راحت باش، آسوده باش!»
💠 بعضیها را خداوند آنقدر مشغول و گرفتارشان میکند که اصلاً وقت و حوصله پیدا نمیکنند درِ خانۀ خدا بروند و با او مناجات کنند،
ولی بعضیها را خداوند آنقدر دوستشان دارد که خودش آنها را صدا میزند تا بیایند درِ خانۀ خدا.
فرق این دو دسته در چیست؟ در ابهت و عظمتی است که از خدا در دل آنها قرار دارد؛ در حسابی است که از خدا میبرند.
💠 امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ متقین میفرماید: «عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم؛ خدا در جانهایشان عظمت پیدا کرد، و به همین خاطر هر چیزی غیر از خدا، در چشمهايشان خرد و حقير شد.»
💠 یکی از مهمترین کارهایی که آیات قرآن با ما انجام میدهد این است که ابهت خدا را به دل ما میاندازد.
به عنوان مثال، خداوند در سورۀ زلزال میفرماید: «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ؛
هر کس ذرهای کار خوب انجام بدهد نتیجۀ آن را میبیند، و هر کس ذرهای کار بد انجام بدهد، نتیجۀ آن را میبیند.» اگر ابهت همین دو آیه در دلت بیفتد، سحرها دیگر نمیخوابی.
ادامه_دارد…
📚 چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم؟ / علیرضا پناهیان/ ص73
بی قرارم تا بیایی
⚜️ ما خودمان گم شدهايم ⚜️
⚜️ ما خودمان گم شدهايم ⚜️
🔅 میرزا اسماعیل دولابی (ره):
ما مثل بچه اي هستيم كه پدرش دست او را گرفته است تا به جايي ببرد و در طول مسير از بازاري عبور مي كنند.
بچه شيفته ويترين مغازه ها مي شود و دست پدر را رها مي كند و در بازار گم مي شود.
وقتي هم متوجه مي شود كه ديگر پدر را نمي بيند، گمان مي كند پدرش گم شده است؛ در حالي كه در واقع خودش گم شده است.
انبياء و اولياء، پدران خلقند و دست خلائق را مي گيرند تا آنها را به سلامت از بازار دنيا عبور دهند. غالب خلائق، شيفته متاع هاي دنيا شده اند.
امام زمان(عج الله تعالي فرجه الشريف) هم گم و غائب نشده است؛ ما گم و محجوب گشته ايم.