حرفهایی از جنس نگفتن
حرفهایی از جنس نگفتن برای آنهایی که گوشی برای شنیدن، چشمی برای دیدن و لسانی برای بیان کردن دارند…
أعوذ بِاللهِ مِنَ الشَیطانِ الرَجیم
بِِسمِ اللهِ الَّرحمنِ الَّرحیمِ
اَلَم اَعهَد اِلَیکُم یا بَنی ادَمَ اَن لا تَعبُدُوا الشَّیطانَ اِنَّهُ لَکُم عَدُوٌّ مُبینٌ وَاَنِ اعبُدُونی هذا صِراطٌ مُستَقیمٌ وَلَقَد اَضَلَّ مِنکُم جِبِلّاً کَثیرًا اَفَلَم تَکُونُوا تَعقِلُونَ
(از آنجا که خداوند را ناظر و شیطان را در کمین خود می بینم پس)
پناه می برم به خداوند از شر شیطان رانده شده
(از جانب خدای رحمان، به روز محشر، خطاب آید به بندگان …)
ای بنی آدم ! آیا با شما عهد نیستم که شیطان را نپرستید؛ زیرا روشن است که او دشمن بزرگ شماست ؟!
و مرا پرستش کنید که این راه مستقیم (سعادت ابدی) است … و خلق بسیاری از شما نوع بشر را این دیو به گمراهی کشید. آیا هنوز هم عقل و فکر به کار نمی بندید … ؟!
(سوره یس : آیات 60 – 62)
در ابتدا از شما خواهش می کنم پذیرای عذر من باشید و مرا ببخشید که بی پرده سخن می گویم و صراحت بیان مطالبی که در ادامه به آن ها پرداخته شده است را دالّ بر جسارت و توهین بنده به جانب خود مپندارید.
هیچگاه فکر نمی کردم روزی باید اینگونه با شما سخن بگویم. طی این مدت خواسته یا ناخواسته مخاطب افکار شما بودم.نه سن من و نه جایگاه من به عنوان شاگرد در قبال شما به عنوان استاد، اجازه می دهد که درصدد نصیحت و گوشزد برآیم.اما به سبب وظیفه و برای تذکر دوباره و چندباره برای خویش، بیان می کنم؛ هرچند از نظر شما،اعتباری و ارزشی برای حرف های شاگردتان وجود نداشته باشد. فقط آرزو دارم لحظه ای در حد یک درنگ بیندیشید و بعد تصمیم بگیرید …
متاسفانه طی دو ماه اخیر به سبب برخی از E-Mail های ارسالی از جانب شما دیدگاهم نسبت به افکار شما آنچنان شد که نباید می شد…(و این امر نیز به سبب غباری است که بر افکار تان سایه افکنده و مسلماً تحت تاثیر شبهاتی است که از جانب برخی دوستانتان متوجه شماست دوستانی که هادی(هدایت کننده )به ضّالی (گمراهی)هستند ؛ مبادا به روز قیامت انگشت حسرت به دندان بگیریم که : یا وَیلـَتی لَیتَـنی لَمْ أَتَّخِذْ فـُلاناً خَلیلاً ؛ ای كاش فلانی را دوست خود نگرفته بودم. سوره فرقان – آیه 28 ) هرچند پس از دیر زمانی متوجه شدم که تمام این مسائل فقط یک اشتباه و غفلت از جانب شماست.
بی مقدمه فاش گویم…! متاسفانه شما به افکار و افرادی افتخار می کنید که نه تنها ارزشی ندارند بلکه برخی ضد ارزشند. اگر اجازه دهید مطالبی را پیرامون اشخاص و تفکراتی که در برخی E-Mail هایتان بدان ها اشاره شده بود، بیان کنم. منجمله :
بابک خرمدین : کسی که گویا به اجبار مسلمانش کرده بودند(و بعداً آیین متمایل به بودا و زرتشت را برگزید)و از جمله مخالفان تسلط عرب بر پارس بود و به خونخواهی ابومسلم خراسانی بر علیه حکومت خلفای ملعون عباسی بر ایران قیام کرد و ضمناً وی نیز همانند دیگر سپهداران و سپهسالاران ایرانی ،از خلقیات دلاورانه ایرانی بهره جسته بود. ولیکن با همه این اوصاف،وی به نوعی به جنگ با اسلام پرداخت…)البته ناگفته نماند بنده نیز دلخوشی از برخی جماعت عرب ندارم ولیکن مسئله این است که بابک خرمدین دلخوشی از آیین اسلام و قرآن نداشت.
یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیاءَ تُلْقُونَ إِلَیهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُوا بِمَا جَاءَکُمْ مِنْ الْحَقِّ ؛
الا ای اهل ایمان ! دشمن من و دشمن خودتان را دوست مگیرید. شما به آنان اظهار محبت میکنید؛ در حالی که آن ها به آنچه از حق برای شما آمده، کافر شدهاند.
سوره ممتحنه آیه 1
سید احمد کسروی : تاریخ دانی که تاریخ را نگاشت؛ خوب هم نگاشت اما نتوانست جایگاه خود را پیدا کند و به قول امام خمینی(ره) : … یک دفعه آدم میبیند که کسروی آمد و کتابسوزی [کرد]. مفاتیحالجنان هم جزو کتابهایی بود که سوزاند. کتابهای عرفانی را هم سوزاند. البته کسروی نویسنده زبردستی بود، ولی آخری دیوانه شده بود یا یک مغزی است که این مغز ـ بسیاری از شرقیها این طوری هستند که تا یک چیزی، چهار تا کلمهای یاد میگیرند، ادعایشان خیلی بالا میشود. کسروی آخری ادعای پیغمبری میکرد. نمیتوانست به آن بالا برسد، آنجا را میآورد پایین… او دچار خودگنده بینی شد…
اندیشیدن درکارگذشتگان امری نیکوست. ولیکن تشخیص حق از باطل نیکوتر…به گونه ای که :
بنا به فرموده مولای متقیان امیرالمومنان حضرت علی علیه السلام (خطاب به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام) اى فرزند ، اگر چه من به اندازه پيشينيان عمر نكردهام ، ولى در كارهاشان نگريستهام و در سرگذشتشان انديشيدهام و در آثارشان سير كردهام ، تا آنجا كه ، گويى خود يكى از آنان شدهام . و به پايمردى آنچه از آنان به من رسيده ، چنان است كه پندارى از آغاز تا انجام با آنان زيستهام و دريافتهام كه در كارها آنچه صافى و عارى از شايبه است كدام است و آنچه كدر و شايبهآميز است ، كدام . چه كارى سودمند است و چه كارى زيانآور …
ارد بزرگ :(شخصیتی که به جای میهن دوستی، به میهن پرستی روی آورده !) البته ناگفته نماند وطن یعنی گذشته، حال، فردا ؛ تمام سهم یک ملّت ز دنیا …! ضمناً گفتن برخی سخنان شیرین آنهم از زبان یک ایرانی (که فرهنگ ایرانی یعنی سخنوری و ادب و پارسی گویی)کار چندان دشواری نیست. اگر کمی بیشتر به متون دینی منجمله نهج البلاغه،صحیفه سجادیه،دعای خمس عشر و… و بالاتر از همه به قرآن عظیم الشان دقت کرده باشیم؛ تمامی این حرف ها 1400 سال پیش به بیانی زیباتر به بشریت اهدا شده است. مسلم است برخلاف ما که ادعای شیعه بودن داریم، این شخصیت (با وجود اینکه بعید می دانم حتی مسلمان هم باشد) برای کامل کردن افکار خود ،هرزگاهی نیم نگاهی، بلکه تمام نگاهی به این متون می اندازد و ادعا دارد اینها زاییده افکار بالنده اوست… اگر کمی به خود بیاییم زیباتر از ارد بزرگ می نگاریم…!)
البته بنا به فرموده پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) اطلبوا العلم ولو بالصین
تقریراستدلال به این حدیث نبوی چنین است که: رسول اکرم (ص) مسلمین را به دانش جویی و اخذ دانش از هرجا حتی از چین که در آن روز ـ و نیز امروز ـ یک کشور غیر مسلمان و مشرک و کافر بود، امر فرموده است و این بدان معناست که در باره منشأ و خاستگاه علم هیچ محدوديت و قیدی وجود نداشته و مسلمین می توانند و بلکه موظفند علم و دانش و معرفت را از هر جا که تولید و زاده شده باشد، حتی اگر کفار و مشرکان مولد و مبدع آن باشند، اخذ نمایند و این دیدگاه که چون خاستگاه علم مدرن غرب ملحد است و یا چون فلسفه خاستگاهی یونانی که تمدنی مشرک و غیر دینی بوده است، دارد، پس نباید این علوم را اخذ کرد، مردود است.
اما به خاطر بسپاریم که اخذ علم ومعرفت از یک شخص نباید به معنای تائید بی قید و شرط وی باشد.
ضمناً ذکر برخی نکات پیرامون وطن دوستی خالی از لطف نیست . بهتر بدانیم که :
امیرالمومنین(علیه السلام) در خطبه بیست و نهم از نهج البلاغه خطاب به مردمی که از جنگ خسته شده اند و گوش به فرمان حضرتش نمی دهند می فرمایند:
ایَّ دار بعد دارکم تمنعون و مع ایّ امام بعدی تقاتلون
از کدامین خانه و وطن دفاع خواهید کرد؟ اگر از وطن خود که دار اسلام است دفاع نکنید. و اگر همراه با من آماده پیکار با دشمن نشوید، پس از من با کدام رهبر، آماده پیکار، دشمن خواهید شد؟
در حدیثی دیگر از ایشان آمده است که :
عمرت البلدان بحب الاوطان
شهرها با حب وطن آباد می شود
بحارالانوار، ج 75، ص 45
ایشان در جایی دیگر می فرمایند:
من کرم المرء بکائه علی ما معنی من زمانه و حنینه الی او طایفه
از نشانه های ارزش و شخصیت انسان آن است که نسبت به عمر از دست رفته (که در آن کوتاهی کرده است) اشک بریزد و نسبت به وطنش علاقه مند باشد
بحارالانوار، ج 7، ص 264
طبیعی است به دلیل همان انس و الفتی که در قلب انسان نسبت به وطنش ایجاد می شود، منطقی است که دفاع از وطن نیز موجب دفاع از ارزش های موجود در آن می شود؛ البته به شرط آنکه حق و حقیقت در وطن حاکم باشد وگرنه باید برای برقراری حق در وطن کوشید و اگر مقدور نیست از آنجا هجرت کرد، چنانکه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در آغاز دعوت به اسلام چنین کردند و به مدینه هجرت کردند. آیاتی از قرآن کریم نیز به موضوع وطن دوستی اشاره دارد که :
واذ اخذنا میثاقکم لا تسفکون دمائکم و لا تخرجون انفسکم من دیارکم
به یاد آرید زمانی را که ما از شما پیمان گرفتیم که خون های یکدیگر را نریزید و یکدیگر را از وطن های خود بیرون نکنید
سوره بقره آیه 84
بنابراین «حب الوطن من الایمان » هم طبیعی و هم منطقی است اما نه وطن پرستی به جای حق پرستی …!!!
فروغ فرخ زاد : او که با اشعار آرمانی اش به تمام عقایدمان نیشخند زد و ما نیز به او لبخند…!!!
یا ایهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنْ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیاءَ … وَإِذَا نَادَیتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ؛
الا ای اهل ایمان! افرادی که آیین شما را به باد استهزا و بازی میگیرند ـ از اهل کتاب و مشرکان ـ ولی(دوست) خود انتخاب نکنید… آنها هنگامی که (اذان میگویید و مردم را) به نماز فرامیخوانید، آن را به مسخره و بازی میگیرند.
سوره مائده آیات 57-58
محمدرضا شجریان : خواننده ای که زمانی خواند و افطار کردیم با ربنایش و امروز اوست که در آنسوی مرزها برعلیه اسلام و ایران و دوشادوش قشری خواند که نماد والضّالین این زمانه اند.(الضّالینی که در شبانه روز حداقل 10 بار از بارگاه باریتعالی می خواهیم ما را جزء این گروه قرارندهد.)
و اما نکاتی پیرامون معنای واقعی فقر :
• فقر این است که 6 بار مکه رفته باشی ولی هنوز درک نکرده باشی بندگی چیست ؟ بندگی گره از کار خلق گشادن است نه گره به کار خلق گذاشتن …
• فقر این است که وقتی به تو امر می شود” سیروا فِی الارض” ونیز و برج ایفل را دیده باشی، ولی قدرت خدا را ندیده باشی و عبرتی از این دیدن ها و دیدنی ها برایت حاصل نشده باشد…
• فقر این است که تلویزیون خانه ات صبح تا شب روشن باشد؛ اما احمد کسروی برایت چیزی بیش از یک اسم نباشد و ندانی که چه خیانت هایی به اسلام کرد.
• فقر این است که ۱۵ میلیون پول مبلمان بدهی اما از دادن یک میلیون قرض به همسایه فقیرت امتناع کنی…
ما آمَنَ بى مَن باتَ شَبعانَ وَجارُهُ طاوِيا، ما آمَنَ بى مَن باتَ كاسيا وَجارُهُ عاريا
به من ايمان نياورده است آن كس كه شب سير بخوابد و همسايه اش گرسنه باشد. به من ايمان نياورده است آن كس كه شب پوشيده بخوابد و همسايه اش برهنه باشد.
مستدرك الوسائل ، ج8 ، ص429 ، ح9897
• فقر این است که پولت را صرف خوشگذرانی و رفتن سفر خارج از کشورت بکنی ؛ولی یک دهم از آن پول را صرف آبادانی و بالندگی افکار و عقایدت نکنی …
• فقر این است که همه چیز و همه کس را در قبال خویش مسئول بدانی؛ ولی خود را در قبال هیچ کس و هیچ چیز مسئول ندانی …
• فقر این است که فقط راحتی و آسایش خود و خانواده ات را ببینی و از حال همسایه ات بی خبر باشی… حضرت فاطمه الزهرا (سلم اله علیها) می فرمایند : …الجار ثم الدار علل الشرايع، ج 1-ص216
• فقر این است که افکاری برایت ارزش داشته باشد که مصداق بارز ضد ارزشند …
• فقر این است در حالی که خودت ارزشمند هستی به سمت افکار و کردار بی ارزش سوق پیدا کنی…
البته می توان فقر را در باب سیاست نیز معنا کرد به گونه ای که :
• فقر این است وقتی از کارها و افکار احمدی نژاد نفرت داریم به سمت افکار نفاق گونه اشخاصی می رویم که مصداق بارز ابوموسی اشعری (کروبی) و ابوبکر (موسوی) زمان مولای مظلومان حضرت علی (ع) هستند. آنان که روزی در راه بودند و اینک برای منافعشان از راه خارج شدند.
وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
و خدا به کسانی که طغیان کردند کمک می کند چنان که آن ها را از نور بیرون آورده به درون تاریکی ها می برد.آن هایند اهل آتش جهنّم و همیشه در آن خواهند بود
سوره بقره آیه 257
• فقر این است وقتی می خواهیم اشتباهات احمدی نژاد را نشان دهیم با یک اشتباه بزرگتر (تمسخر و توهین)این کار را به نمایش می گذاریم.
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسی أَنْ يَكُونُوا خَيْراً مِنْهُمْ وَلا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسی أَنْ يَكُنَّ خَيْراً مِنْهُنَّ وَلا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلا تَنابَزُوا بِالْأَلْقابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإيمانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظّالِمُون ..
ای مؤمنين ، كسی را مسخره نكنيد ، شايد او از شما بهتر باشد و ای زنان ، كسی را مسخره نكنيد ، شايد او از شما بهتر باشد و يكديگر را مورد طعن و عيب جوئی قرار ندهيد و با القاب زشت ، يكديگر را ياد نكنيد . بسيار بد است كه بر كسی بعد از ايمان ، نام كفر آميز بگذاريد و آنان كه توبه نكنند ، ظالمند ..
سوره حجرات آيهَ 11
البته لازم بذکر است که شخص آقای موسوی و کروبی و امثالهم مصداق همان آیه 257 سوره بقره هستند. به سبب اعمال و کردار و گفتارشان و نیایتشان . برای مثال، این اشخاص ،حامی و موئید کوردلانی هستندکه در روز عزای حسینی (عاشورای سال گذشته)جدای از اینکه حرمتی برای مولایمان حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) قائل نشدند؛ بلکه به ناموس مردم نیز جسارت و اهانت روا داشتند. آیا شما به عنوان یک انسان چنین اشخاص و افکاری را مورد تائید قرار می دهید؟ قطعاً و یقیناً ابداً…!
در شرح والضّالین می توان نگاشت : آنانی هستند که گم کرده راه های الهی اند .آنانی که قرآن را خواندند و تکذیبش کردند( تکذیب نه از آن جهت که موئید این باشند که قرآن کذب است …نه، بلکه رزق خود را از قرآن عمل نکردن به آن و پایمال کردنش قرار دادند …« وَتَجْعَلُونَ رِزْقَكُمْ أَنَّكُمْ تُكَذِّبُونَ ؛ و(آیا) بجای استفاده از قرآن، تکذیب آن را بهره خود قرار می دهید…؟!!سوره واقعه آیه 82 واینانند که بیشترین ظلم را به قرآن کردند» و آن هنگام که به گردنه های فتنه ها و آزمایش الهی می رسند، به هر طرف جز صراط مستقیم متمایل شده و در آن ره می پیمایند و این گونه گم کرده های نور الهی می شوند و چون دیگر بازگشتی به لحظه های از دست رفته عمر ندارند حبل المتین الهی از دستانشان خارج شده و به ریسمان شیاطین جن و انس چنگ می زنند و اینگونه برای خود مقدر می کنند :
خالدین فیها ( ماندگارند تا ابد در دوزخ قهر الهی …)
پس بدنبال تفکر موسوی و امثالهم رفتن ؛ نامی بر آن جز ظلم نمی توان نهاد چرا که این امر مصداق بارز ظلمت نفسی می باشد.
• فقر این است که نمی دانیم احمدی نژاد هم مثل بقیه 8 سال بر مسند نشست و یکروز باید بلند شود ، او وظیفه دارد در قبال جامعه اش؛ و باید پاسخگو باشد چه این دنیا و چه آن دنیا…(مثل آنهایی که یکروز آمدند و رفتند…)
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أَن یَقُولُوا ءَ اَمَنَّا وَ هُم لا یُفتَنُونَ
آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان آورده ایم رهاشان کنند و بر این دعوی هیچ امتحانشان نکنند (هرگز چنین نیست)
سوره عنکبوت آیه 2
• فقر این است که ندانیم وظیفه ما خطی بودن نیست…(چپ و راست بودن نیست…!)وظیفه ما پیشروی در صراط مستقیم است و تنها وظیفه داریم در زمانه ای که رخسار مهدی(عج)از دیدگان پرگناهمان پنهان است؛ تابع و پشتیبان نائبش باشیم. همین و بس…
امام باقرعليه السلام ضمن آنکه «اولي الامر» را به اهل بيت پيامبرعليهم السلام تفسير ميکند و اطاعت آنها را با اطاعت خدا يکسان ميشمارد، ميفرمايد:
«وهم المعصومون المطهرّون الّذين لا يذنبون ولا يعصون… ولا يفارقون القرآن ولا يفارقهم»
آنان معصومان پاکند، مرتکب گناه نميشوند و معصيت نميکنند… از قرآن جدا نميشوند و قرآن از آنان جدا نميشود.
علل الشرايع ، ص 123 - 124 ، ج 1
در خطبهاي از امام حسنعليه السلام نيز پس از بيعت مردم با ايشان چنين روايت شده است:
«… فأطيعونا فإنّ طاعتنا مفروضة إذ کانت بطاعة اللَّه مقرونة، قال الله - عزّ وجلّ - (أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْکُمْ)»
پس ما را اطاعت کنيد، اطاعت از ما واجب است چون به اطاعت خدا و رسولش مقرون شده است. خداوند بلند مرتبه ميفرمايد: «اطاعت کنيد خدا را و اطاعت کنيد پيامبر را و اولي الامر از خودتان را.»
امالي طوسي ، ص 121 ، ج 188
حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرمایند :
بعد از من زمامدارانی بر شما حکومت میکنند، پس زمامدار نیکوکار با کارهای نیکش بر شما حکومت میکند، و زمامدار بدکار با کارهای بدش، بنابراین، به فرمان آنها گوش فرا دهید و هر امری که موافق با حق باشد، اطاعت نمایید …
• فقر این است که ندانیم با اشاعه برخی افکارمان ممکن است شخصی را به نظام اسلامی بدبین کنیم و بدتر از آن ندانیم که باید روزی نه چندان دور پاسخ دهیم به همه اندیشه ها و گفتار ها و کردارهایمان…. چقدر زود دیر می شود …
کَلّا سَیَعلَمُون ، ثُمَّ کَلّا سَیَعلَمُون ؛
چنین نیست که پنداشته اند ( به وقت مرگ آگاه می شوند)؛ البته بر خطای خود زود آگاه می شوند.
سوره نبا ،آیات 4-5
• فقر این است که بزرگی خودمان را در حقارت دیگران ببینیم …
غرور یک شمشیر دو لبه است. (لبه عزت نفس و لبه هوای نفس و تکبر)و هر دو لبه آن نیز برنده و نابود کننده است؛ اما مهم این است که کدام لبه از این شمشیر را انتخاب کنیم: در لبه هوای نفس قرار بگیریم تا اولین چیزی که نابود می کنیم خودمان باشیم و به شیطانی که روزی بر او امر شد بر ما سجده کند و او تکبر کرد و سجده نکرد ؛ این بار با گناهمان(تکبرمان)ما بر او سجده کنیم. یا اینکه در لبه عزت نفس باشیم و هیچ گاه اجازه ندهیم شیطان بر خلیفة الله فی الارض حمکفرمایی کند. مراقب باشیم گاهی تشخیص مرز بین عزت نفس و تکبر برایمان خیلی سخت می شود …
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ
الا ای اهل ایمان! از خدا پروا دارید و هر نفسی (درکار دنیای خود نیک) بنگرد تا چه عملی برای فردای (قیامت) خویش، پیش می فرستد و از خدا بترسید که او به همه کردار(نیک و بدتان) آگاه است و چونان کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و خدا [نیز] نفوس آنان را از یادشان برد (آن ها را دچار خودفراموشى کرد) آنان به حقیقت بدکاران عالمند.
سوره حشر آیات 18-19
انشاالله به برکت وجود محمّد و آل محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)هیچگاه در زمره حسرت کشان روز قیامت نباشیم.(هرچند برای فرزندان برومند فاطمه زهرا(سلام الله علیها)رضوان الهی ضمانت شده است…! البته ناگفته نماند بنابر احادیث ائمه اطهار(علیهم السلام)گناه این دسته از شیعیان دو برابر و ثوابشان نیز دو برابر دیگر بندگان در نظر گرفته خواهد شد… )
آرزو دارم هیچگاه وجود ارزشمندتان که متبلور به دُرّ گرانمایه ذریّه فاطمه زهرا(سلام الله علیها)است، به زنگار گناه نیالاید.
وَقال َالشَّيْطانُ لَمّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي فَلا تَلُومُوني وَلُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليم ..
و شيطـان در روز قيامت به جهنميان می گويد : خداوند به شما وعده حق داده بود و من به شما وعده دروغ دادم و تخـلف كردم . من بر شما تسلطی نداشتم جز اينكه دعوتتان كردم (به مسير غلط) و شما دعوت مرا پذيرفتيد. بنا بر اين مرا سرزنش نكنيد خود را سرزنش كنيد كه به جـای اطـاعت خـدا ، مرا اطاعت كرديد و امروز ، نه من فريادرس شما هستم و نه شما فريادرس من . من نسبت به اينكار شما در آنروز ، كه به جای خدا ، مرا اطاعت می كرديد بيزارم ، قطعا ظالمين عذاب دردناكی دارند ..
سوره ابراهيم آيه 22
در پایان سخن خود را با فرازهایی از وصیتنامه مولا امیرالمومنین علی علیه السلام به فرزند بزرگوارشان امام حسن مجتبی علیه السلام به پایان می برم :
مراقب افکارت باش که گفتارت می شود …
مراقب گفتارت باش که رفتارت می شود …
مراقب رفتارت باش که عادتت می شود …
مراقب عادتت باش که شخصیتت می شود …
مراقب شخصییت باش که سرنوشتت می شود …
پس …
بكوش تا هر چه طلب مىكنى از روى فهم و علم باشد ، نه به ورطه شبهات افتادن و به بحث و جدل بيهوده پرداختن…!
دين و دنيايت را به خدا مىسپارم و از او بهترين سرنوشت را براى تو مىطلبم ، هم اكنون و هم در آينده ، هم در دنيا و هم در آخرت …!
________________________
در پناه ایزد منان موفق و موید باشید
8 بهمن ماه 1389 هـ.ش برابر با 23 ماه صفر 1432 هـ.ق
آدینه ای از آدینه های انتظار …!!!
ط.جمالی