❤️ خدایا! اگر شایسته و لایق رحمت تو نیستم، تو سزاواری که رحمت گسترده‌ات را به من ببخشی
📖 فرازی از مناجات شعبانیه
شبِ اولِ قبرم منتظرم، حسین جان!
یکی از اصحاب امام صادق صلوات الله علیه نقل می کند:
«فَقُلتُ: جُعِلتُ فِداكَ، إنّی أذكُرُ الحُسَینَ بنَ عَلِی علیه السلام فَأَی شَیءٍ أقولُ إذا ذَكَرتُهُ؟ فَقالَ: قُل: صَلَّى اللَّهُ عَلَیكَ یا أبا عَبدِ اللَّهِ، تُكَرِّرُها ثَلاثاً: «گفتم: فدایت شوم! من حسین بن على علیه السلام را یاد مىكنم. در هنگام یاد كردن از او، چه بگویم؟
فرمود: «بگو:” صَلَّى اللَّهُ عَلَیكَ یا أبا عَبدِ اللَّهِ ” . این ذكر را سه بار تكرار كن» .
الأمالی (للطوسی)، ص 54.
شوریده عاشق، حاج آقا فخر تهرانی ره، زیارت امام حسین علیه السلام را در صحرا و زیر آسمان مکرر انجام می داد و به این عمل بسیار سفارش می کرد و می فرمود:
«شبِ اول قبر خواهید فهمید که سلام دادن به امام حسین علیه السلام زیر آسمان و جایی که اطراف آن باز باشد، چه آثاری دارد.» بسیار دیده می شد که ایشان اشاره به سمت راست و چپ خویش می کرد و سپس رو به قبله می ایستاد و شروع به خواندن زیارت نامه می کرد.
فخر پارسایان، مرتضی ابراهیمی، نجف آباد: مهر خوبان، چ اول، 1394،ص 144.
به روح با کرامتِ مرحوم آقا فخر تهرانی ره صلواتی هدیه بفرمائید.
🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹
✍ آیت‌الله بهجت (ره):
از گذشتگان عبرت بگیریم که ما هم مثل آنها به مرگ نزدیکیم و چهار روز باقی‌مانده عمر را گمان نکنیم که چهارصدهزار سال خواهد بود.
📚 در محضر بهجت، ج۲، ص۳۹۵
🌹🌹
حساسیت اموات!
◽️آقا محمدهادی عبادی فرزند ارشد حاجی آخوند طزرجانی:
پس از دفن پدر تصمیم گرفتم برای قبرشان سنگی تهیه کنم پس متنی را که تهیه کرده بودم به یک نفر سنگتراش خُبره در بازار جعفرخان یزد دادم پس آن را در قسمت بالای سر به دیوار نصب کردم و این همان سنگی است که هم اکنون بالای قبر ایشان موجود است
و بعد از آن، شبی پدر را در خواب دیدم و از حالشان پرسیدم، فرمودند: بحمدالله حالم خوب است، ولی زیر سرم هموار نیست و از این جهت ناراحتم!
من که خیلی علاقه داشتم پدر پس از عمری پاکی و پاکدامنی راحت باشند، با دیدن این خواب نگران شدم؛ در حالی که تعبیر آن را نمی دانستم
روزی به محضر حجت الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمدرضا میبدی (اماميان) که از معبرین و معتمدین خاص و عام مردم یزد بودند رفتم و جریان خواب را تعریف کردم
ایشان که در تعبير در زمان خودشان یگانه بودند، تأملی کردند، سپس پرسیدند: برای قبر پدرتان سنگ تهیه کرده اید؟ عرض کردم: آری. فرمودند: حق الزحمه سنگ تراش را تمام و کمال پرداخته اید؟ من جواب مثبت دادم
آقا پرسیدند: بین شما و او هیچ اختلافی در مورد مبلغ سنگ و حق الزحمه ای که به او پرداختید، نبود؟! من یک دفعه متوجه شدم، روزی که سنگ را تحویل گرفتم و می خواستم مبلغ مورد درخواست او را بدهم، به اصطلاح چانه زدم و از پرداخت مبلغی جزئی خودداری کردم
آقا فرمودند: برو آن مبلغ را به او بده! من امر ایشان را اطاعت کردم. سپس همان شب، پدر را در خواب دیدم که فرمودند: اکنون زیر سرم هموار شد!
🌹 @dobare_zendegi 🌹