مشکات

من یک سربازم…! سلاح من قلم است…! سلاحم را بر زمین نمی گذارم…!
  • خانه 
  • تفسیر 🌺علم و علما🌺 تربیت نورِ دیده 🌿 همســـرانِ آســـمانے 🌿 احادیث و روایات 
  • تماس  
  • ورود 

سردار عاقبت به خير ...

10 دی 1402 توسط ط.جمالی

#داستان_آموزنده

 

 

🔆سردار عاقبت به خير

 

 

عده اى از مردم كوفه نقل مى كنند:

ما در كاروان زهيربن قين بوديم ، همزمان با بيرون آمدن امام حسين عليه السلام از مكه ، به سوى كوفه حركت كرديم ، از ترس بنى اميه ، نمى خواستيم با كاروان حسين در يك منزل توقف كرده و با امام حسين ملاقات كنيم ، هر وقت كاروان امام حسين حركت مى كرد ما مى ايستاديم و هنگامى كه توقف مى كرد، ما حركت مى كرديم .

از قضا در يكى از منزلگاه ها كاروان امام حسين توقف كرده بود، ما نيز ناچار در آنجا فرود آمديم . در اين ميان نشسته بوديم و غذا مى خورديم ناگهان فرستاده امام حسين وارد شد و سلام كرد و گفت :

زهير! امام حسين تو را مى خواهد.

ما همگى از اين پيشآمد مبهوت شديم و زهير اندكى به فكر فرو رفت ، ناگاه همسرش به زهير گفت :

 

 

 

سبحان الله ! اى زهير! در مقابل دعوت فرزند پيغمبر درنگ مى كنى ؟ چه مى شود كه نزد او بروى و سخنانش را بشنوى و برگردى ؟

زهير پس از سخن شجاعانه همسرش تكانى خورد و برخاست و به خدمت امام حسين رفت ، چيزى نگذشت شاد و خندان برگشت ، به طورى كه صورتش برافروخته شده بود. دستور داد خيمه او را برچينند و اسباب و وسايل او را به سوى كاروان امام حسين ببرند.

سپس به همسرش گفت :

تو را طلاق دادم و مى توانى نزد خويشان خود بروى ، زيرا من دوست ندارم به خاطر من صدمه ببينى و من تصميم دارم فداى امام حسين شوم .

 

 

سپس اموال او را به عموزاده اش سپرد تا به خويشان وى تحويل دهد. در اين وقت آن بانو اشك ريزان زهير را وداع كرد و گفت :

خداوند به تو خير عنايت كند و تمنا دارم مرا روز قيامت نزد جد حسين عليه السلام ياد كنى .

آنگاه به همراهان گفت :

هر كس مايل است همراه من بيايد وگرنه اينجا آخرين ديدار من با شما است . اما داستانى برايتان بگويم :

 

 

به جنگ روميان كه رفته بوديم ، در جنگ دريايى به خواست خدا، ما پيروز شديم و غنائم بسيار به دست ما آمد. سلمان كه با ما بود پرسيد:

آيا از اين غنيمتها كه خداوند نصيبتان كرد خوشنوديد؟

گفتيم : آرى ! البته كه خوشنود هستيم .

 

 

گفت :

پس چقدر خوشحال خواهيد بود هنگامى كه سرور جوانان آل محمد - امام حسين - را درك كنيد و در ركابش بجنگيد؟ جهاد در ركاب او مايه سعادت دنيا و آخرت است .

پس از آن با همه وداع كرد و در صف ياران حسين عليه السلام قرار گرفت .

 

 

📚بحار: ج 44، ص 371 و 372.

 

 

 

 

 

🌹  🌹

 نظر دهید »

خانه را در بهشت خریداری کردم!

10 دی 1402 توسط ط.جمالی

🍁

 

🌼من خانه را در بهشت خریداری کردم!

 

✍️جدّ ما -آیت الله محمدرضا بخارایی- نقل کردند که به همراهی آیت الله العظمی سید محمود شاهرودی در نجف از جلوی خرابه‌ای عبور کردیم. ایشان فرمودند: در این خرابه، آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانی چند روز با خانواده اقامت داشتند؛

 

زیرا آقا سیّد ابوالحسن مستاجر بودند و مالک خانه عذر ایشان را خواست و سیّد هم پولی در بساط نداشت تا خانه‌ای اجاره کند. به ناچار در این خرابه اقامت نمود. این خبر به گوش مرجع بزرگ، آقا میرزا محمّدتقی شیرازی رسید و ایشان یکی از شیوخ عرب را خواستند و فرمودند: حیا نمی‌کنید که شما در راحتی باشید و آقا سیّد ابوالحسن با خانواده‌اش در خرابه به سر بَرَد؟!

 

آن شیخ عرب هم با سرعت خدمت سیّد اصفهانی رسید و لیره‌ها را جلوی سیّد ریخت و گفت: سیّدنا! مرا عفو کنید که خبر نداشتم؛ تقاضا دارم با این لیره‌ها خانه‌ای برای خود بخرید. سیّد راضی به خرید خانه نگردید و پس از رفع اضطرار، باقیمانده را بین فقرا تقسیم کرده و فرمودند: من خانه را در بهشت خریداری کردم!

 

📚سیره فرزانگان، عبدالحسن بزرگمهرنیا

 

 

🌹🌹

 نظر دهید »

محك امتحان ...

10 دی 1402 توسط ط.جمالی

💥🌱💥🌱💥🌱💥🌱💥🌱💥

 

 

#داستان_آموزنده

 

 

🔆محك امتحان

 

ثعلبه انصارى خدمت پيغمبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت :

اى رسول گرامى ! از خداوند بخواه ثروتى به من عطا نمايد.

 

 

حضرت فرمود:

اى ثعلبه ! قانع باش ! مال كمى كه شكر آن را بجا آورى ، بهتر است از ثروت زياد كه نتوانى شكر آن را بجاى آورى .

ثعلبه رفت . چند روز بعد آمد و تقاضاى خود را تكرار كرد.

اين دفعه رسول خدا صلى الله عليه و آله به او فرمود:

 

 

اى ثعلبه ! مگر من الگو و سرمشق تو نيستم ؟ نمى خواهى همانند پيامبر خدا باشى ؟ سوگند به خدا! اگر بخواهم كوه هاى زمين برايم طلا و نقره شده و با من سير كنند، مى توانم ولى به طورى كه مى بينى من به آنچه خداوند مقدر كرده راضى هستم .

ثعلبه رفت و بار ديگر آمد و گفت :

يا رسول الله ! دعا كن ! خداوند ثروتى به من بدهد، حق خدا و فقرا و نزديكان و همه را خواهم داد.

 

 

حضرت ديد ثعلبه دست بردار نيست گفت :

خدايا! به ثعلبه ثروتى مرحمت فرما!

بعد از دعاى پيغمبر صلى الله عليه و آله ثعلبه گوسفندى خريد، گوسفند به سرعت رو به افزايش گذاشت تا جايى كه شهر مدينه بر او تنگ شد. ديگر نتوانست در شهر بماند و به كنار مدينه رفت .

 

 

ثعلبه قبلا تمام نمازهايش را در مسجد پشت سر پيغمبر صلى الله عليه و آله مى خواند، اما رفته رفته گوسفندانش آن قدر زياد شدند كه نتوانست در نماز جماعت شركت كند و از فضيلت نماز جماعت پيغمبر صلى الله عليه و آله محروم ماند. فقط روزهاى جمعه به مدينه مى آمد و نماز جمعه را پشت سر حضرت مى خواند.

 

 

تدريجا گرفتارى دنيا زيادتر شد و روز به روز بر ثروت او افزوده مى گشت ، به طورى كه نتوانست در كنار مدينه نيز بماند.

 

 

ناگزير به بيابان دور دست مدينه رفت و فرصت نماز جمعه را هم از دست داد و به طور كلى رابطه اش با مدينه بريده شد.

پيغمبر خدا صلى الله عليه و آله كسى را فرستاد زكات اموال ثعلبه را بگيرد.

 

 

مامور فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله را به ثعلبه ابلاغ كرد و از او خواست زكات اموالش را بپردازد. ثعلبه زكات اموالش را نداد و گفت :

اين ، همان جزيه يا شبيه جزيه است كه از يهود و نصارا مى گيرند. مگر ما كافر هستيم ؟

ماءمور برگشت و جريان ثعلبه را به عرض پيامبر صلى الله عليه و آله رساند.

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود:

واى بر ثعلبه ! واى بر ثعلبه !

فورا آيه اى نازل شد.(1)

 

 

 

((بعضى از آنان با خدا پيمان بستند، اگر خدا از كرم خود به ما مالى عنايت كند، حتما صدقه و زكات داده از نيكوكاران خواهيم شد، ولى همين كه از لطف خويش به ايشان عطا كرد، بخل ورزيدند و از دين اعراض نمودند. به خاطر اين پيمان شكنى و دروغ گويى نفاق در قلب آنان تا روز قيامت جايگزين شد))(2) ثعلبه نتوانست از عهده آزمايش بر آيد، دنيا را با بدبختى وداع نمود.

 

 

📚1-سوره توبه ؛ آيه 75.

2- بحار: ج 22، ص 40

 

 

 

🌹  🌹

 نظر دهید »

صدقه در شب ...

10 دی 1402 توسط ط.جمالی

امام صادق سلام الله علیه فرمودند:

 

إنّ صَدَقَةَ الليلِ تُطفِئُ غَضَبَ الرَّبِّ، و تَمحُو الذَّنبَ العَظيمَ، و تُهَوِّنُ الحِسابَ، و صَدَقةَ النَّهارِ تُثمِرُ المالَ، و تَزِيدُ فی العُمرِ. 

 

صدقه در شب، خشم پروردگار را فرو مى‌نشاند، گناه بزرگ را مى‌زداید و حساب‌رسى قیامت را آسان مى‌سازد و صدقه در روز، مال را ثمربخش مى‌كند و بر عمر آدمى مى‌افزاید.

 

الکافی ج۴ ص٩

مفاتیح الحیاة ص ۵۵۴

 

 

🌹  🌹

 نظر دهید »

قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است...

10 دی 1402 توسط ط.جمالی

🔴قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است

 

♦️امام خمینی(ره):

قیام بر ضد حکومت اسلام، خلاف ضروری اسلام است. حکومت الان حکومت اسلامی است. قیام کردن بر خلاف حکومت اسلامی، جزایش جزای بزرگی است… قیام بر ضد حکومت اسلامی در حکم کفر است، بالاتر از همه معاصی است، همان بود که معاویه قیام می کرد، حضرت امیر قتلش را واجب می دانست

 

📚 صحیفه نور،جلد 10،صفحه 15

 

🇮🇷 🇮🇷

 

🌍 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 215
  • 216
  • 217
  • ...
  • 218
  • ...
  • 219
  • 220
  • 221
  • ...
  • 222
  • ...
  • 223
  • 224
  • 225
  • ...
  • 867

مشکات

وبلاگ مشکات در راستای اشاعه مکتب محمدی و فرهنگ علوی و فاطمی راه اندازی شده است. امید است بتوانیم قدمی در اعتلای فرهنگ اسلامی در جامعه برداریم. انشاﺀالله

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اخلاق و عرفان
  • اقتصادی
  • بصیرت
  • تاریخی
  • تربیت نور دیده
  • ترفندهای خانه داری
  • تفسیر و قرآن
  • جوان
  • حوزه
  • خانواده
  • دلنوشته
  • روانشناسی
  • سیاسی
  • شهدا
  • طب سنتی
  • عبادت و بندگی
  • عفاف و حجاب
  • عمومی
  • فاطمیه
  • فرهنگی اجتماعی
  • فقاهت
  • مناسبتی
  • مهدویت
  • همسرداری
  • ولایت و امامت
  • پاسخگویی به شبهات
  • پژوهشی،مقالات
  • پیام آفتاب

آمار

  • امروز: 212
  • دیروز: 327
  • 7 روز قبل: 4049
  • 1 ماه قبل: 39705
  • کل بازدیدها: 554871

رتبه

    بهترین وبلاگ ها

    • معاون فرهنگی نوشهر
    • فرهنگی
    • نورفشان
    • صاحل الامر
    • ندا فلاحت پور
    • شب های بی ستاره
    • مهنــا
    • تلنگر
    • رهروان عشق
    • نخلستان

    پیوند ها

    • نخلستان

    آرشیوها

    • اردیبهشت 1403 (29)
    • فروردین 1403 (138)
    • اسفند 1402 (371)
    • بهمن 1402 (346)
    • دی 1402 (334)
    • آذر 1402 (350)
    • آبان 1402 (360)
    • مهر 1402 (338)
    • شهریور 1402 (325)
    • مرداد 1402 (287)
    • تیر 1402 (165)
    • خرداد 1402 (277)
    • بیشتر...
    • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
    • تماس