فاطمیه..
فقط علی فاطمه را شناخت… !
آیت الله وحید خراسانی :
نه من، نه تو، نه شیخ طوسی تا شیخ انصاری درک نکرد که فاطمهی زهرا کیست…
.
از کسی بپرس که فاطمه کیست که… در جنگ احد رسول خدا به عیادت امیرالمؤمنین آمد، دید بدن سوراخ سوراخ، فتیله توی این سوراخهای بدن برای مداوا میبرند؛ آن صبری که روزگار مثلش را ندیده بود، تا چشمش افتاد، بیطاقت شد، بلند بلند گریه کرد اما خود علی چه کرد؟
تبسمی کرد، گفت: یا رسول الله! إن ذلک فی ذات الله لقلیل. علی را کی شناخت؟! ان ذلک فی ذات الله لقلیل. همچو صبری! پیغمبر ناله زد، او تبسم کرد. شب نوزدهم جبرئیل بین زمین و آسمان فریاد زد: تهدمت والله ارکان الهدی اما خود او لبخند زد، گفت: فزت ورب الکعبه. فاطمه را این شخص شناخت.
همچو کسی! آن اُحُد! این صبح نوزدهم! اما مهم این جمله است، وقتی جنازه را تحویل پدرش داد، گفت: ای کاش علی مرده بود! نفسی… .
نفسی علی زفراتها محبوسه *** یا لیتها خرجت مع الزفرات؛
جان من با نالههای من گره خورده، ای کاش! با این ناله جان میدادم اما بدن تو را این چنین تحویل پدرت نمیدادم.
🌺🌺